قارچ قشنگم:(

و کی میدونه ته اون حجم از هوسِ قارچ سوخاری،ختم شد به خوراک مرغ آبپز و قارچ آبپز:))))))))

 

+مشخصه که دیگه چیزی واسه از دست دادن ندارم؟😂

 

 

 

فااااک

من واقعا احتیاج به پیتزا و قارچ سوخاری دارم...

واقعاااااااااااااااااT_T

 

گوه تو روتون

بابام دیروز یهو قضیه این سگ های بیگناه رو گفت بهمون

و خب من و مامانم به حدی حالمون بد شد که دیگه فیلمشو بهمون نشون نداد

هر سری هی به خودم میگم ولش کن!اینقدر حرص نخور

عوضین دیگه!

مملکت افتاده دست ی مشت کفتار پیر...

با حرص خوردن تو چیزی عوض نمیشه!!

ولی بعدش جورررررررری سورپرایز میکنن آدمو که مات میمونه:)))

درست نیس ولی سعی کردم بهش فکر نکنم

اما وقتی رفتم اینستا و دوباره اون حجم غمو برای سگ ها دیدم،قلبم درد گرفت

خدا لعنتشون کنه خب؟

همین خدایی که با اسلامش(اسلامی که به گند کشیدن!) زخمیمون کردن،لعنتشون کنه...

کاش ی روزی یکی این بلا هارو سر خودشون بیاره

کاااااااااااااش زنده باشم و همچین روزی رو ببینم بلکه یکم آروم بگیرم

لعنت

بعد گذشت یک سال از ندیدن همدیگه!

وقتی دیدیم همو... اهنگ باورم کن علی زندوکیلی رو فرستاده بود تو یکی از گروه های مشترکمون

و من اونقدر اون روز ها حالم بد بود براش که به تنها چیزی که توجه نمیکردم گروه های تلگرام بود

هفته پیش همینجوری داشتم میگشتم که کاملا یهویی اون اهنگ و با اون تاریخ لعنتیش دیدم و فقططططططط گریه کردم

چی از همه عجیبتر بود؟

اینکه دقیقا اون تایم من هم بیشترین اهنگی که گوش میدادم همون بود:))))

+لعنت به من!

لعنت به تو!

لعنت به هرچی غروره...

مام:)))

با مامان رفته بودیم بیرون

صداش که زدم

یهو یه خانومی با ی قیافه ی بهت زده برگشت بهم گفت مامانتههههههه؟

گفتم آره:|

میگه چراااااااا؟

حالا من هم خندم گرفته بود هم پوکر شده بودم که چی جوابشو بدم:|

خودش فهمید سوالش چقدر مسخره بود

گفت ینی اصن بهتون نمیاد من فکر کردم خواهرته

ببین ینی یکی باید میومد نیش مامانمو میبست😂

حالا اون خانومه هم نیم ساعت تمام هی نگامون میکرد و دوباره به مامان نگاه میکرد

بعد هی میگفت جدیییی؟:|

 

+فک کنم امروز ی سریا از مکه میان

حالا مامان هی میگفت خوش به سعادتشون و چقدر خوبه و از این حرفا

بعدم میگفت کاش ی روزی ماهم خانوادگی بریم

منم فقط نگاش میکردم و نخواستم دوباره بحث بیخود کنم سر این قضایا در حالی که هیچکدوممون قانع نمیشیم:/

حالا اونی که اولین بارشه رو کار ندارم(دوس داره بره ببینه دیگه)ولی واقعا چرا چند بااااار میرن؟

این همه پول میریزن تو جیب اون عرب های کثافت؟

توهین نمیکنم ولی واقعا چرا؟

این همه نیازمند وجود داره اخه...

همسایشون بغل گوششون داره از گشنگی و بدبختی میمیره اونوقت اینا برای چندمین بار میرن از نو متولد شن و چمدونم گناهاشون بخشیده شه

ینی قبوله؟!

حالا هزینه مکه رفتنشون ی طرف!

اون مجلسی که میگیرن ی طرف دیگه

فک کن 1500 نفر برای ی مجلس!

حالا اون مجلس هم چجوری برگذار میشه و چه غذاهایی رو تو شکم ی مشت ادم سیرررر(واقعا سیر!)میریزن بماند...

نمیدونم والا،پول خودشونه اینجوری دوس دارن دیگه

ولی حداقلش من برای خودم هیییییییییییییچ سعادت و خوشحالی نمیبینم تو این قضیه

ترجیح میدم اگه ی روزی همچین پولی بود که قرار باشه بدم به مکه

اونو خرج خوشحال کردن چند تا بچه کنم

اینجوری خوشحال ترم و خوشحال ترن!!!

جمع دخترونه!

با رفیقام جمع شده بودیم دور هم داشتیم جرات حقیقت بازی میکردیم

بعد از اینکه خوب تخلیه اطلاعاتی کردیم همدیگه رو:|

رفتیم یکم هفت کثیف/خبیث بازی کردیم که من اصننننننن بلد نبودم ولی بردم😂

حالا تهش من باید حکم میدادم به اون رفیقم که باخته بود

بهش گفتیم که به شماره ی 20 گوشی اون یکی رفیقم پیام بده

بعد افتاده به دوست پسر قبلی همون یکی رفیقم که جدیدا هم کات کردن😂😂

اینی که باخته بود هم میگفت من مشکلی ندارم الان بهش پیام میدم سلام،مرده شورتوووو ببرن

منم ترجیح دادم از حکمم بگذرم:||||||

بعدش نشستیم به غیبت کردن و اینا

ساعت 2 نصفه شب همرو آباد کردیم😂😂

تهش هم داشتیم از ویژگی ها میگفتیم و اینا

داشتن راجب ی مرده حرف میزدن

نمیدونم چیشد من یهو گفتم خیلی بزرگهههههههه:|

دیدم رفیقام ترکیدن از خنده

تا 1 دقیقه هی میگفتم چه مرگتونه؟

بعدش فهمیدم چقدرررر ذهن مزخرف و کثیفی دارن🤦‍♀️

+بماند که اون وسط مسطا چقدر حرص خوردیم از دست بعضیاشون

ولی خوش گذشت*_*

++پند امروز:منحرف نباشیم!!!

آرزو های قشنگِ من*_*

اگه به من بگن همین الان چیا میتونه حالت رو خوب کنه؟

قطعاااااا کنسرت ابی و سیاوش قمیشی و گوگوش و داریوش و شادمهر رو میگم*_*😍😍😍😍

بعد از اون هم اگه جا داره هنگامه رو میگم:|😍

(بازم هستن ولی فعلا همینا:dمرسی😂)

لعنتیااااای جذابِ دوست داشتنی*_____________*

گوه تو روی اونایی که مارو از همچین گوهر های نابی محروم کردن:(😒

که الان هی نشینیم اهنگاشونو گوش بدیم و حسرت کنسرتشونو بخوریم!

+اهنگ وب یکی از فیوریتای منه^______^

 

غیرت خیلی عنه!بگو خب:|

امشب بابا سر ی جریان به شدت مزخرفی غیرتی شده بود

منم پشمام ریخته بود:|

پنج دقیقه اول که فکر میکردم طبق معمول داره شوخی میکنه و اذیت میکنه

بعد دیدم نههههههه جدیه مثل اینکه

خلاصه که باهم بحثمون شد

از ی جا به بعد ترجیح دادم جوابشو ندم چون میترسیدم یوقت دهنمو باز کنم ی چیز بگم که اصن درست نباشه🤦(در جریان فشار های عصبی هستید دیگه؟😅)

مامانم حالا گیر کرده بود این وسط که طرف کیو بگیره؟😂😂

هم میدونست بابا خیلی غیر منطقی شده و غیرتش مسخره است

هم اینکه اگه طرف منو میگرفت بابا بیشتر عصبی میشد:|

خلاصه که ی بساطی داشتیم که نگو

تهش مامان اومد یواشکی به من گفت تو چیزی نگو

این از این پسره خوشش نمیاد واسه همین الکی بهونه میگیره(پسره لاشیه)

ولی خب بحث کاری بود اصن:|

+همیشه فکر میکردم غیرت چیز جذابیه ولی امشب به این نتیجه رسیدم که مزخرفتر از این وجود نداره اصن:||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

++ولی خیلی بده وسط ی دعوای جدی خندت بگیره هااااااا

ی جاهایی خودمو بزور کنترل کرده بودم که نپوکم😂😬

+++اصولا از مشکلات خانوادگی نمینویسم تو وب

ولی این که مشکل نبود:|

ی جریان مسخره بود که دوس داشتم بنویسم:))))))))))))))))))))))))

با تچکر😘😁

میشه ی چندتا فیلم معرفی کنید که اول از همه لوس نباشه؟

فعلا علاقه ای هم به کمدی ندارم

ترجیحا غمگین تموم شه

هرچی غمگین تر باشه دمتون بیشتر گرم😂😂

البته که ترجیح میدم جزو فیلمای خوب!باشه

+در جواب اونایی که الان میگن:امر دیگه باشه؟

باید بگم خیررررر عرضی نیس🙄😬😂

++بیکارم؟خیررررررررررررررررررررررر به هیچ وجه😂

ینی تو اگه بتونی برام ی وقتی رو پیدا کنی که واقعا هیچ کاریییی نداشته باشم:|

اما خودم که میتونم یکم به خودم مرخصی بدم؟^_^

ماجراهای یک عدد گشاد:d

مامانم داشت غر میزد:تو که این همه عاشق سوپی!الان سه روزه سوپ تو یخچاله چرا گرم نمیکنی بخوری؟

منم با ی حالت متعجبی گفتم:وااااااا مامان بعد کی حال داره ظرفشو بشوره؟؟

چندثانیه مات موند و بعد درحالی که با تاسف نگام میکرد شروع کرد غر غر کردن که تو چقدر تنبلی...چهار روز دیگه رفتی سر خونه زندگیت شوهرت چی میکشه از دستت؟دخترعمه هات اینجوری میکنن،دخترعموت داره بچه به دنیا میاره،فلانی اونجوری میکنه فلونی اینجوری میکنه:||||

منم درحالی که داشتم با گلاب صورتمو میشستم هی میگفتم:ااا؟باریکلاااا بهشون:))))

+به شدت صبر و تحملمو تقدیر میکنم!

کل دیروز با اون همه عصبی بودن و بریده بودنم...کلی حرف و کنایه و نظرات مسخره رو تحمل کردم و در حالی که جواب ها و داد و بیداد و اون روی سگم میخواستن خودشونو نشون بدن هی خودمو کنترل میکردم و به خودم میگفتم چیزی نیس به ی ورت بگیر:d

قطعا اون جواب ها نتیجش خیلی بد بود!

حتی ی جملش جوری میتونست دلشونو بشکنه که هیچوقت یادشون نره و خوشحالم از اینکه این اتفاق نیوفتاد که بعد پشیمونیش بمونه برام:|

دیگه بیخیال

نمیخوام اینو بگم

نمیخوام بگم واقعا

ولی تنها کسی که تو این شرایط عنم میتونه حالمو خوب کنه اونه!

فقط و فقط اون میتونه نه هیچکسسسسسسسسسسسسسسس دیگه

اما باید باور کنم که تموم شده...

دیگه اونی وجود نداره که حتی اگه من تو بدترین شرایط ممکن باشم و همه ی دردای عالم ریخته باشه سرم بازم با حرفاش آروم بشم!

میدونم باید قبول کنم

ولی بازم نمیشه

خیلی بهش احتیاج دارم خیلیییی

متاسفم که اینو میگم

اما همه ی این حال بد و مشکلاتم ی طرف

دلتنگیم برای اونم ی طرف دیگه

عیب نداره

اینکه میبینم اوضاعش خوبه و حالش خوبه یکم آرومم میکنه

میدونم باید گفت خوش به حال دوس دخترش و به من ربطی نداره

میدونم این خیلی عجیبه برای منی که همیشه جمله ی:*دیگی که برای من نمیجوشه میخوام سر سگ توش بجوشه*رو میگفتم...

ولیییی من از اینکه حالش خوبه راضیم و دست خودم نیس واقعا

وقتی حال خوبشو از دور میبینم کلی آرامش میریزه تو وجودم که ببین حالش خوبه!ببین آرومه...ببین مشکلی نداره ببین هیچ غمی تو چشاش نیس دیگه نگرانش نباش

البته منکر اون بغضی که بخاطر دلتنگی داره خفم میکنه هم نمیشم:)))

و من از این موضوع و از اینکه این حجم عشق هنوز وجود داره و بازم چندماهی فقط داشتم خودمو گول میزدم متنفررررررررررررررم:)))

+میدونم که این عشق قرار نیس دست از سرم برداره پس دیگه خودمو اذیت نمیکنم تا فراموشش کنم

من تسلیمم:))

هر راهی رو امتحان کردم برای فراموشیش

از تلقین هم تا دلت بخواد استفاده کردم

اما نمیشه!

پس دیگه بیخیال

وی دوباره میریند

با رفیقم داشتم حرف میزدم

یهو عکس اینو برام فرستاد که ببین چقدر خفنه و از این حرفاکلیک

منم همینجور که داشتم میدیدم زدم عکسای قبلی

یهو عکس عنتربرقی اومد(جریان داره این عکس ولی خب شما در همین حد بدونید که عکس اون بود:d)

حالا من اون لحظه یهو تو ذهنم اومد که گور بابای هرچی از این جذاباس...هیچکی نمیتونه به اندازه ی عنتربرقی به حدی خوب باشه که من دلم بخواد همون لحظه قربونشششش برم*_*

بعدش هم در پوکر ترین حالت ممکنم قرار گرفتم:|

که ریدی دختر

مثلا فراموشش کرده بودی دیگه؟😂🤦

+پستای آخر رو ثبت موقت زدم:d

++راستی سلامممم^_^

هی هی^_^

فعلا یکم با آهنگ وب حال کنید تا من برگردم*_*

چیزی نیس...قاطی کردم

و خب من شدیدا دلم برای پارسال این موقع تنگه

پارسال 7 ماه اولش فوق العاده بود فوق العاده*_*

+امشب تولد دخترخالمه

هم حوصلشو دارم هم حوصلشو ندارم

++کلی چیز میز برای روتین پوستم باید بخرم ولی فعلا ولش کن ی چند وقت دیگه میخرم

+++کلی کتاب باید بخرم ولی وقت خوندنشو ندارم:|

++++به نظرم ازدواج خیلی چرته

یهو یادش افتادم:|(تاکید میکنم که فقط به نظر من!)

+++++حتی رل زدن هم چرته:|||||||

الان حوصله خودتو داشته باشی هنر کردی چه برسه به یکی دیگه:/

+++++++حتی خودمونم چرتیم:|||||||||||||||||||||||

چیه اخه ی مشت ادم که امروزشونو زندگی نمیکنن به امید فردا

در حالی که معلوم نیس فردا زندن یا نه؟

ریدیم خب:|

++++++++چرا اینقدر چرت میگم؟🤦‍♀️

*___*

کلیک

آخ آخ این آهنگ*_*

این آهنگش و آهنگ سایه روشن فوق العادن*__*

کلیک

اینم همینطور:))))))

بوس بوووس بووووووس*_*

چقدر روز داریم ما

روز رژلب،روز بوسه،روز بغل،روز کوفت،روز زهرمار و...:|

یعنی هر روز ی چیزیو دارن بهمون تبریک میگن

زخمیمون کردن دیگه🤦

امروزم روز دوستیه😂😂❤️

بیاید بغلم ببینم😁😍😍

+خودمم میدونم مقدمه چینیم برای تبریک افتضاااااااااح بود

ولی همینه دیگه:d

حتما تا الان فهمیدید قسمت رمانتیک درونم خیلی خوب عمل نمیکنه؟😅❤️

اصن ما که باهم این حرفا رو نداریم^_____^

چرت نوشته

ادامه نوشته

:))))

ولی اصلش این بود آدم میتونست به جای خودکشی کردن، بره اونایی که باعث شدن به مرحله‌ی خودکشی برسه رو بکشه...

به به یا اه اه؟

امشب ادموند بزیک اومده بود کودک شو

واسه همین داشتیم میدیدیم

بابام داشت تعریف میکرد یکی از فوتبالیست های قدیمی عشق همه دخترا بود و اینا(اسمش یادم رفت:|)

مامانم یهو گفت اااا منم 15/20 تا عکس از اون یارو داشتم و شماره خونشونم گرفته بودم زنگ زدم مامانش جواب داد:|

گفتم وااااا زنگ زدی چی بگی؟

بابام اداشو دراورد و میگفت:زنگ زد بگه الو میای باهم دوست شیم؟😂

گفتم من اصن  عشق به افراد مشهور و از اون مهمترررررررر بور دوس ندارم

بابام با ی حالت به ظاهر شوخ ولی متعصب طوری گفت اااا؟میشه بفرمایی چه مدلی دوست داری؟

خواستم بگم تو فوتبالیستا اگه بخوام مثال بزنم یکی که شبیه سعید عزت اللهی باشه(هرچند اونم قدری بوره) ولی بعد ترجیح دادم زیاد صمیمی نشم:|😂

+حالا بعدش مامانم فاز نصیحت برداشته بود که ولی باوووووور کن این کارا آخر عاقبت نداره و نمیدونم اینجوریه و اونجوریه

گفتم بیخیال تروخدا:|||

واسه شما به به بود به ما که میرسه میشه اه اه؟:/😂

لعنتیا

از صبح تا حالا 4 تا مگس بی ناموس اومدن تو اتاقم

منم ی مگس کش کنارم گذاشتم ولی مگه میمیرن؟؟؟

همه ی فحشام ته کشیده:|||

بالاخره دوتاشو کُشتم

یکیش غیب شد و یکی دیگشون هنوزم داره دهنمو سرویس میکنه

الانم یجوری حالت تهوع گرفتم بخاطرشون،که سر درد هم شدم و اصن نمیتونم کاری کنم

فقط خداروشکر میکنم که تنهام

چون رو حالتیم که فقط منتظرم یکی بیاد سمتم تا پاچشو بگیرم

لاکپشت سخنگو

داشتیم با رفیقم راجب رنگ مو حرف میزدیم

یهو رسیدیم به عاشق شدن رفیقش:|||||||||||

 

+اگه کسی میخواد فاز نصیحت برداره یا گیر بده به لحن صحبتِ این پست لطفا نره ادامه مطلب

با تچکر!
 

 

 

ادامه نوشته

در انتظار به سر میبریم*_*

بچه رفیقم آبان به دنیا میاد و از همین الان ذوقشو دارم*_*

اصن بچشو تصور هم که میکنم دلم ضعف میره براش

+به دخترش از اول گفتم که بهم خاله نگه

حس بزرگی زیادی بهم دست میده:|

ولی خب وقتایی که خیلی دلتنگ خاله اش میشه(همون رفیقم که خودکشی کرد:))

کلا من رو خاله صدا میزنه

سعی کرده جای خالی خاله اش رو با من پر کنه(هرچند نمیشه!)

ولی خب منم دیگه حرفی ندارم

دیشب هم اصرار داشت که خاله برو آلبوم بچگیاتو بیار ببینم

منم رفتم اوردم هی عکسامو میدید ذوق میکرد

ولی خب از اون بیشتر ی نفر دیگه ذوق میکرد و قربون صدقه ی عکسای بچگیام میرفت!

اگه گفتید کی؟

نخیررررررررر اشتباه حدس زدید!

خودم:|||||

ینی هی عکسامو میدیدم میگفتم واااای خدا قربونت برم چقدر گوگولی تو

بقیم پوکر نگام میکردن:|

++قالب وبم دیگه داره حالمو بهم میزنه ولی هیچ چیز بدرد بخوری نمیتونم پیدا کنم:/

بعد نوشت:قالب وب عوض شد^_^

مو دارُم حال میکُنُم اوفی اوفی^^

آقا اون سری که من رفتم ترکیه واسه کارام رو یادتونه؟

تقریبا چندروز از تولد مامانم گذشته بود و منم از اونجایی که فراموش کرده بودم تولدشو-___________-

براش کلی وسیله آرایشی بهداشتی خریدم(دوس داره:d)

بین اونا دوتا دونه اسپری بدن خیلیییی خوشبو هم گرفتم براش*___*

بعد این از یدونه اش خیلی خوشش اومده و همش از اون استفاده میکنه

و از اونجایی که خیلی دوسش دارم و نمیخوام ی وقت خدایی نکرده عذاب وجدان بگیره که اسراف کرده که یدونه اضافی داره و از این حرفا

تصمیم گرفتم این لطفو بهش بکنم و اون یکی که استفاده نمیکنه رو ازش کش برم^^

(کاش زودتر کش میرفتم ازش:/ی بوی ملایم لیمویی پیچیده زیر بینیم که دارم حال میکنم با خودم اصن*____*)

من خیلی چیزا ازش کش میرم(البته که اونم اینکارو میکنه:|هنوز اون رژ 24 ساعته رو یادم نرفته://)

ولی تا حالا هدیه ای که براش گرفتم رو کش نرفته بودم که خداروشکر این اتفاق هم افتاد:|^^

+دوست دارم قیافشو هرچی زودتر ببینمممم وقتی که میفهمه دیگه یدونه اسپری بدن داره فقط:))))))))

++تازه مامی(ضد تعریق) هم که براش خریدم خیلی بوش خوب بوددددد خیلیییییییی خیلییییییی خیلیییییییییییی

حیف که اون رو نمیشه کش رفت:((((((

بَ بَ به به^^

آخیییییییی بگو چیشد

ی سری که رفته بودم ی کشوری،من و رفیقم با ی خانوم به شدتتتتتت گوگولی آشنا شده بودیم که اصن من به شخصه عاشقش شده بودم

این خانوم داشت رشته ی ادبیات فارسی میخوند

بعد تو ی سری از کارای دانشگاهش هم بهش کمک کردیم و اینا

بهمون ی شماره ای هم داد که تو تلگرام در ارتباط باشیم

ولی نمیدونم چیشد

فک کنم سیمکارتم سوخت یا ی چیزی شد که کلا همه چی پرید

این گذشت و ما کلا یادمون رفته بود اونو

امروز اینستاشو پیدا کردممممممممممممممم^_^

خیلی ازش خوشم میومد و الان بسی ذوق زده ام*_*

+ولی هنوز فالوش نکردم و فقط یکی از پستاشو سیو کردم که بعدا برم فالو کنم:|

چرا فالو نکردم؟

خودمم نمیدونم:/

رو مود فالو کردن نیستم فعلا:|||||||||||||

حالا در نمیره که،بذار هروقت حسش اومد:/

دیگه نمیرم

چندوقت پیش ی شهری رفتم که شهر کوچیکی بود فک کنم(اسم نمیبرم ازش)

به شدت گووووووووووه بود

از خود شهرش گرفته تا اکثر مردماش!

فکر نمیکردم اینقدر بیشعور باشن:|

ی مشت ادم بی مسئولیت و طلبکار که اصن نگم براتون...

و پسرای اون شهر یجوری بودن که ادم حس میکرد داره لخت جلوشون راه میره!

حالا فک کن ما ی شب رفته بودیم بیرون

ی خانومی هم همرامون بود که خب باهم رسمی بودیم

خیلی بد نگاه میکردن و اینا

ما به روی خودمون نمیاوردیم

ی چندباری هم تیکه انداختن که خداروشکر ما زبونشونو نمیفهمیدیم:|😂

تهش ی بی ناموسی اومد از پشت باسنمو فشار داد و رفت

حالا اون خانوم هم کنارمون بود و اصن نمیشدددددددددد غربتی بازی دراورد

ببین ینی داشتم خفه میشدمممم

به رفیقم گفتم:واقعا نمیشه الان برم بخوابونم تو گوشش؟

اونم گفت:ایشالله حواسش نبوده دستش اشتباهی خورده دیگه:/

اون شب گذشت

حالا ی روز هم ی خانوم چادری اومده بود ی گیرای چرتی میداد که نگو و نپرس

ما که پوکر فقط نگاش میکردیم:|||

یکی از دخترایی که کنارمون بود قاطی کرد و جوابشو داد(محترمانه!)

اونم همون لحظه شروع کرد ادا خوبارو دراوردن

حالمو بهم زده بود

من که اصن به پشمم هم حسابش نکردم و رفتم://

به نظرم لیاقت نداشت که بخوای باهاش هم کلام بشی

ی سری اتفاق های مسخره ی دیگه ای هم افتاد که قابل توضیح نیس

فقط در همین حد بگم که حالم از اون شهر بهم خورد و رفت تو لیست شهر های نفرت انگیز و ممنوعه😒

و در من کسی است که همیشه به شغل شریف ریدن مشغول است:)

مامانم فهمیده که برای عید قربان خونه نیستم

اعصابش ریخته بهم که الان چند ساله نیستی و من کوفتم میشه اون روز و از این حرفا

منم طبق معمول اینجور موقع ها ی حالت بیخیالی میگیرم و میگم بیخیال مهم نیس که دلش پیش من نباشه

بعد دیدم نگام میکنه میگه واقعا مهم نیست؟

گفتم نه باباااااااا و ی لیوان آب ریختم 😂

خیلی جدی دوباره گفت:ینی مهم نیست که پیش ما نیستی؟؟؟؟؟؟

فهمیدم که دارم میرینم:))))

گفتم نهههه اون که مهمه ولی در اون حد مناسبت مهمی نیس که بخوای غصه ی منو بخوری

دیدم بازم ناراحته

گفتم:مادر جان من الان چندساله تولدمم خونه نیستم و اصن مشخص نیس که تولدِ منه اینقدر روز شلوغ و خسته کننده ای میشه برام آخه غصه عید قربان رو میخوری؟

بعلهههههههههه

خیلی بدتر ریدم:||||||||

الانم آب قطعه!

واسه همین ترجیح دادم کلا زر نزنم و برم به کارام برسم:/😂

 

 

هیچ اتفاق خوبی...

دلم ی فیلمی چیزی میخواد که تهش غم انگیز ترین باشه و به بی رحمااااااااااااااااانه ترین شکل ممکن دونفر بهم نرسن

و هیچ تاکید میکنم هیییییییچ اتفاق خوبی نیوفته!

بعد از دیازپام(که قدغنه) فقط ی همچین فیلمی میتونه یکم حالمو خوب کنه...