پارادوکس

زدم تو فاز هرچی آهنگ شاده...

از هرچی اهنگ غمگینه بدم اومده و فقط و فقط شاد گوش میدم

و این یعنی من درحال حاضر از هروقت دیگه ای غمگین ترم:))

مامان جان:|

با کلی ذوق اومده پیشم...میگم چیشده؟

میگه اون مانتو خردلی کوتاهتو میدی بپوشم؟

ی مکثی کردم

سریع گفت لطفاااااااا؟

گفتم خب باشه:|

با ذوق اومد بوسم کرد گفت مرسیییییییییی مرسیییییییییییییی،خواهر کوچیکه ی خودمی:||||

+مامانه ما داریم؟:|❤️

++داشت میگفت با ساپورت نمیپوشم،اونجایی که میریم خیلی آدمه و اینا

گفتم وااا مامان جان اونا همسن بچتن دیگه

یهو دیدم جیغ زد که میزنم تو دهنتاااااااا...بار آخرت باشه همچین حرفی میزنی

بی تربیت!من زود ازدواج کردم واگرنه مگه چندسالمه؟

یبار دیگه اینجوری حرف بزن ببین چیکارت میکنم

+خب باشه غلط کردم،شالتم بکش جلو یوقت ندزدنت:||||||||||(البته که نگفتم اینو:/)

خیلی هم خوب:))

یادتونه دیروز میگفتم من درگیر اینم چی بپوشم و اینا؟

تهش بعد از ظهر برام کار پیش اومد،مانتومو هم نمیتونستم زیاد جینگیل پینگیل بپوشم:|

خلاصه که با مانتو شلوار رفتم خونشون😂😂

دختر عمو کوچیکه میگفت تو مگه نمیدونستی جشنه که اینجوری اومدی؟

گفتم چراااا ولی کارِ دیگه!پیش میاد:/

بهشون گفتم حسش نبود دیگه بیام اینجا...ولی فردا شب میام زخمیتون میکنم^^

جالبه بدونید که امشب هم نمیتونم برم...حالا فردا شب ایشالله:)))))))))))

+حالا گیر داده بودن که بیا و برقص و اینا،منم گفتم همتون شیک و پیک کردید اون وسطید!من با مانتو چه رقصی کنم اخه؟:|||||

++کثافتا😂😂
آهنگ عربی گذاشته بودن،خیلی سکسی طور و کثیف و با مسخره بازی تماااااااام داشتن میرقصیدن باهم...

ترکیده بودیم از خنده😂😂

+++دختر عمم یبار بهم گفت:اگه باسنشونو ازشون بگیری اینا نمیتونن برقصن اصن😂

گفتم بده دارن خوشگلیاشونو نشونمون میدن؟

گفت:تو برو وسط بهشون نشون بده خوشگل به چی میگن:|

منم گفتم:اگه به اینه که واسه کی از همه خوشگلتره؟ اول مامانت باید بره وسط:||||||||

حالا عمم هی نگاه میکرد که بفهمه راجب چی داریم صبحت میکنیم که اینجوری هارهار میخندیم غافل از اینکه...

++++قطعا این آخریه شوخی بود:d

!!

اونجایی که ابی میگه:
"من خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن"
دقیقا همینجا گیر کردم...

هوم؟؟

اگه دنیا بی ارزشه پس چرا اینقدر داره واسه ما گرون تموم میشه آقای قاضی؟!:))

بدبختی داریم ما:|

این شبا خونه ی عموم بزن و برقصه

دیشب مامان اینا رفتن

ولی خب من حوصلشو نداشتم و نرفتم...

اما عموم زنگ زد که اگه میتونی بیا و اینا

و از اونجایی که اصن دلم نمیخواد دلش بگیره،امشبو میرم-_-

از صبح تا حالا که تصمیم گرفتم برم هی دارم فکر میکنم که چی بپوشم؟:|||||||||

الانم عمم پی ام داده که چی میپوشید؟چی بپوشم؟😂

ینی یکی از مهمترین دغدغه های زندگیه!!

+صبح خیلی جدی به مامانم گفتم عروسی دخترعموم که تموم شد،میرم آرایشگاه موهامو پسرونه کوتاه میکنم...

یهو دیدم جیغ زد که غلط میکنی و اگه اینکارو کردی دیگه پاتو تو خونه نذار:|||||||

تا حالا همچین واکنشی از خودش نشون نداده بود و همیشه بعد کوتاهیِ موهام فقط غر میزد:///

منم خواستم اصرار کنم گفتم فازش یهو اومده خب

اونم گفت به فازت بگو دیگه از این غلطا نکنه:|||||

++آخه خیلی یهویی ریزش مویِ شدید گرفتمممم و اصن  هم حوصله ی رسیدگی ندارم...ولی مثل اینکه چاره ای جز رسیدگی ندارم:|||

اینقدر شبا زیست نکنید دیگه:|

استوریای سینا ولی الله عالین😂

اینو ببین آخه:|||کلیک

اینجورررر منطقی حرف میزد،شما بودین عاشقش نمیشدین؟:)))

+بقیه استوری ها اکثرا ویدیوئه!

حس توضیح ندارم،چون حوصله ی حرص خوردن ندارم!

ما مشکلمون چیه اینا دغدغشون چیه؟:)))

البته که همه ی مشکلا به خاطر حجابه و من غلط بکنم اصن گردن چیزی یا کسی بندازم

مملکت رو به گند و برادران رو به فساد کشیدیم ماها...

آرههههههه واسه همین کارامونه^^😂

+دارم شلوغش میکنم؟پس اینو ببین:)))کلیک

ببین که مسئولین بیچاره دچار چه بحران بزرگی شدن!اونوقت ما گیر دادیم به ی سری مسائل کوچیک و به اونا میگیم مشکل...واقعا مردم قدر نشناسی هستیم...😒

 

نیازمندی ها

الان به شدت دلتنگ تهرانمممممم،به شدتتتتتتتتتت:(((

دلتنگِ آیسپک خوردنامون و بعدش جیگرکی رفتنامونم*_*

یا مثلا ساعت 11 شب پیتزا+سیب زمینی با قارچ و پنیر سفارش دادنمون....

یا سینما رفتنمون و اون ته نشستن که هیچکییییییی نیس و پامونو راحت دراز کنیم و مسخره بازی دراریم و بعدش اونا ذرت مکزیکی بخورن و من اسنک:d

یا وقتایی که میرفتیم پارک و از کارا و حرفای چرت این بچه شاخا حالت تهوع میگرفتیم و میومدیم بیرون و میگفتیم اصن گوه تو هرچی پارکه:)))))))))))

سوپر مارکت رفتن و کلییییییی خرت پرت خریدن از پاستیل و چیپس و پفک و کرانچی و بستنی و تخمه گرفته تااا ابنبات چوبی و بعدش دوساعت جنجال و دعوا که چه فیلمی ببینیم اخرم به تفاهم نرسیم:|*_*

خرید کردنامون و کلکل های بعدش...

تا ساعت 6 صبح بیدار موندن و حرف زدنامون از مسخره بازی و چرت پرت گرفته تا سیاست و تاریخ و فلسفه😂😂

اوخییییییی چقدرررررررر دلم تنگ شده*_*

هرچند این منم که جدیدا بی حوصله شدم و فاصله گرفتم از اون حال و هوا...ولی خب گوه خوردم رو واسه همین وقتا گذاشتن دیگه؟:||

+دقت کردید اکثرش به خوردن مربوط میشه دیگه؟اصن خوردن یک نوع عبادته😎

 

 

عوضی

امروز یکی از بچه ها ی چیزی برام فرستاد و دیدم عکس پروفایلش با توئه،باورم نمیشد که بعد دیدن عکست دیگه قلبم تند تند نمیزنه،دیگه قربونت نمیرم و پر نمیشم از عشق و دوست داشتن و دلم برات تنگ نمیشه:))

ولی خوشحال نشدم میدونی چرا؟

شاید دیگه عاشقت نباشم ولی تو تموم احساسات خوبمو ازم گرفتی...

شاید دیگه دلم نلرزه ولی ی غم وحشتناکی رو تو وجودم حس میکنم و دلم میخواد پیشم باشی و هر دق و دلی ازت دارم رو تو صورتت داد بزنم

انگار ی تیکه از قلبم درد میکنه!همه ی اون بغض ها و غم ها و درد ها حالا با نفرت قاطی شدن و وقتی کوچیکترین نشونه ای ازت میبینم سر باز میکنن

حالم ازت بهم میخوره

واقعااااااااا حالم ازت بهم میخوره:))))))

ولی متنفرم از اینکه باید وانمود کنم که هیچ مشکلی باهات ندارم و همه چی اوکیه...

+حتی بخاطر اینکه از تو نوشتم حالت تهوع گرفتم!

ولی خواستم اینم باشه...

 

من یه گلایلم که تو این سرزمین شوم...

خوب مثل اهنگ رانندگی در مستیِ شاهین نجفی:))

مثل این ویدیو کلیک

+ یه ماهی که تو آکواریوم زار میزنه
تا توی اشکهای خودش زندگی کنه

باید تلو تلو بخوری این زمونه رو
وقتی که مست نیستی به بن بست میرسی...

 

گوگولی*_*

ولی این شروین تو عصر جدید خیلی گوگولیهههههه*_*

از موهاش هم که نگممممممم،به شدت دل میبره

ینی این رو صحنه بود و منم هی میگفتم:جوووووووون تو فقط بخون لعنتی😍

اگوری پگوریِ گوگولی مگولی

+این اگه رفیق من بود همیشه درحال کشیدن لپاش و بهم ریختن موهاش بودم...همیییییییییشه*_*

اینم از امروز ما

من از ظهر ی جایی بودم کار داشتم و شب بابا اینا میخواستن برن خرید واسه همین اومدن دنبالم که منم باهاشون برم

و بابا به مناسبت اینکه تحریک نشد و اون لباس گرونه رو نخرید و در عوض اون قیمت مناسبه رو خرید شام مهمونمون کرد😂

منم گند زدمممممم به هرچی رژیمه:))))))

حالا نمیدونم امشب چم بود ولی از اون شبایی بود که خیلی حالت سرخوشی داشتم

هرکی نمیدونست فکر میکرد مست کردم:d

فلش بابا هم همش از این اهنگای دوپس دوپسی واسه عروسیاس

و خب کل راه اینجوری بود که من همش درحال مسخره بازی و قر دادن بودم و هروقت که حس میکردم رسیدیم به ی مکان آشنا که ممکنه آشنا ها ببیننم

سریع شالمو سرم میکردم و مثل ی خانوم موقر و متشخص میشستم سرجام:)))))

کلا یکی از ویژگی های من که اکثر اونایی که میشناسنم هم میدونن اینه که میتونم به سرعت تغییر شخصیت بدم و از شر و شیطونی به متانت و خجالت برسم:||||

از خشن و سرد بودن به مهربونی و دلرحمی برسم:///

به جز ی وقت هایی مثل امشب اصن اینجوری نیست که اداشو بخوام دربیارماااا،انگار یهو خود به خود شخصیتم عوض میشه واقعا:|

یکم منطقی باش خب:|

بعله ظاهرا این رفیق ما باز هم ریده و آب قطعه:))

صد بار بهش گفتم شرایطتو در نظر بگیر همیشه،به هرکسی اعتماد نکن،به هرکی به ی اندازه ای بها بده،به هرکس و ناکسی رو نده،با هرکی از راه رسید دهن به دهن نشو،یذره غرور داشته باش:|||||||

مگه گوش میده؟:))

حالا بیا!

این از دردسرای جدیدش

حالا یکی باید بیاد اون همه شایعه رو جارو کنه از پشت سرش!

از صبح تا حالا هم دارم هی بهش وویس میدم که تمومش کن دیگه...یبارم شده برای خودت و شخصیت کاریت ارزش قائل شو و اینقدر خرابش نکن

ولی انگار دارم یاسین میخونم

ینی دردسرا و مشکلات خودم ی طرف مشکلات اینا ی طرف-_-

فدا سرش اصن...

رفیقمه،وظیفمه که پشتش باشم!

ولی کاش یکم بفهمه حداقل-_______-

+حالا وسط این هیری ویری یدونه از این وانت های فرش فروشی اومده تو کوچمون 10 دقیقه است داد میزنه:ای خدااا بسه دیگه،بشتابید:|||||||

کاش یکی بره کوچه ها و منطقه های دیگه رو هم بهش معرفی کنه:)))

هیس!وی حالت تهوع گرفته از این وضعیت

یادتونه همین دیروز گفتم که رفیقم پریروز گفته که رل زده؟:|

دوساعت پیش با خنده و اینا بهم وویس داد که حالا جریان رل زدنو نخواه،بیا جریان کات کردنمو بهت بگم

کات کرده:|

میفهمید؟!

بهش گفتم ببین کاری ندارم که الان مُده،ولی از تو انتظار این بچه بازیا رو نداشتم:|

من تو کل زندگیم بیشتر از اینکه حواسم به خودم باشه،حواسم به این بوده که یوقت گند نزنه به اعتبارش

ینی ی مدت تو هر جمعی که میرسیدم باید خودمو آماده میکردم که خب الان این فضولا شروع میکنن پشت سرش حرف زدن و منم باید محترمانه و منطقی دفاع کنم:/

و مثل این که این رفیق ما قصد نداره عبرت بگیره و یکم منطقی تر تصمیم بگیره:))))

شلوارتونو در نیارید دیگه،مرسی اه

از من به شما نصیحت:هیچوقتِ هیچوقت ی فیلمی رو که بدون سانسور دانلود کردید رو با تلویزیون نخواید ببینید:))

چون ممکنه وسطش خانواده محترم هم خوششون بیاد از فیلم و بخوان ببینن و همون موقع ها صحنه های جذابش شروع شه...

و خب اون وسط تو پوکر بمونی و ندونی که باید چه واکنشی نشون بدی:|

همینطور صحنه ها جذابتر میشن و تو پوکر ترررر و این داستان ادامه دارد...

حالا اون وسطم مامانت هی ازت بپرسه که بسه دیگه اینا چرا اینقدر شلوارشونو در میارن؟!

تو باز هم پوکر تر میشی که خب به من چه که اینا شلوارشونو در میارن؟:|

مگه من بهشون گفتم شلوارشونو درارن؟:/

سعی کن بدونی:|

و تو چه میدانی عشق به سوپ چیست؟*_*

اصن سوپُ ندونی،ماکارونی رو که باید بدونی هوم؟

اگه اینم نمیدونی اصن دیگه با من صحبت نکن بای:|

حال ندارم رسیدگی کنم پس رل نزنید!با تچکر

الان که این پستو میذارم تازه از حموم اومدم و با حوله رو تخت لش کردم و لباسام هی دارن خواهش میکنن که توروخدا بیا مارو بپوش

منم میگم خفه شید حال ندارم:|

و اگه ننم منو تو این وضعیت ببینه شروع میکنه به این که تو خودتو دوس نداری؟نمیخوای مادر بشی؟ینی چی لپتاپتو میذاری رو شکمت؟من پسفردا چه خاکی تو سرم بریزم؟😂

ولی خب همه ی اینا به کتف چپمه فعلا:/

حالا کووو تا پسفردا:///

+دیدید این روزا من هیچ چیز خاصی نمینویسم؟چون همش خوابیدم:||

حس میکنم دارم زخم بستر میگیرم ولی خداییش اینقدر تو این چندماه فشار روم بوده که کمبود خواب گرفتم...

هرچی میخوابم بازم خستم انگار:|

همین دیروز رفیقم بهم وویس داده بود که تو چرا برای فلان کار نیومدی تهران؟گفتم دلم نخواست:|

گفت: از بس گشادی:| میخواستم ی چیزی بهت بگم اخه!گفتم خب الان بگو،حتما باید قیافه نحستو ببینم تا بگی؟

اونم گفت همینجوری بگم؟نمیشه که!گفتم رل زدی؟مبارکه:|ولی قبل رل زدنت باید میگفتی،الان به درد عمت میخوره:/

هرچند گند زدم تو ذوقش ولی خب قرار بود ی توضیحی بهم بده

و خب هنوز حسشو ندارم که برم فیلترشکنمو روشن کنم تا تلگرام باز شه و بفهمم با کی رل زده  خیر سرش و جریان چیه:|😂

آب:|

عروسی دختر عموم اوایل تیره

بعد میخواستم رژیم بگیرم و هرشب ورزش کنم و اینا دیدم حال ندارم واقعا

گفتم تا اون موقع به نون و برنج لب نمیزنم اصن و هروقت حسش بود ورزش میکنم

همینم خوبه خداییش نه؟

اووو روزی 8 لیوان آب رو نگفتم...

ببین ی لیوااان خیلی بزرگ گرفتم روزی 8 تا لیوان از اون میخورم هم زیاد گشنه نمیشم هم واسه پوستم خوبه ولی اگه به من سوزن بزنن همش آب میپاشه بیرون:|

ینی الان به جای خون،آب در من جریان داره:|||

+عاقاااا چقدر دارم با کرم موبر حال میکنم

خیلی چیز جالبیه!

چی بودددد اون همه درد اپیلاسیون-_-

یا همش درد بند انداختن:/

I can

هروقت با مامان میشینیم راجب گذشته ها حرف میزنیم،چند سااال پیش...

دلم میگیره از اون همه سختی

از ی طرفم با خودم میگم:نگاااه کن اون روزای افتضااااح هم تموم شد و الان اوضاع خیلی خیلی خوبه،غصه چیو میخوری؟

واقعا راسته که میگن خدا هر دردی که بهت میده صبرشم بهت میده...

حتی نمیتونم اون روزا رو تصور کنم برایِ الان خودم

دیگه اونقدر قوی نیستم که بتونم از پسش بربیام

قراره چند سااااال دیگه هم بگم این روزای نسبتا سخت هم تموم شده و دیگه همه چی همونجور شد که من میخوام؟^^

در مقابل اون سختی هایی که تحمل کردم الان هیچییییییییی نیس،هیچی!

میخوام دیگه اینقدرر الکی فکر و خیال نکنم

من از پس بدترین روزاا هم براومدم،الان که چیزی نیس^^

 

بدون شرح

میگفت رفیقمی؟

گفتم چرا چرت میگی؟معلومه که رفیقیم

گفت چجوری رفیقمی که حتی نمیتونی ازم خبر بگیری؟حتی برات مهم نیس زنده ام یا مرده؟همیشه اونی که خبر میگیره منم!به کوه یخ گفتی زکی

گفتم:کاش همیشه اونی که خبر میگیره تو باشی

+اسکلی؟چه ربطی داره؟

-اوایل باهم دوست شدیم رو که یادته؟چندسال پیش...اون موقع هم فقط تو بودی که خبر میگرفتی؟

به قول خودت کوه یخ بودم؟یادته همش نیشم وا بود و درحال مسخره بازی بودم؟

+الان داری ادا افسرده هارو در میاری مثلا؟

-نههه ی دقیقه خفه شو تا حرفمو بزنم،میخوام بهت بگم که ی روزی چشممو وا کردم دیدم همه چیم عوض شده

علایقم،سلیقم،روحیه ام،احساساتم...

اونی که تو چند سال پیش باهاش رفیق شدی زیاد شبیهِ منِ الان نیس!

من خودمم الان خودمو نمیشناسم مبینا

نمیگم افسرده ام

ولی بی حوصله تر از اونیم که فکر میکنی

فشار ها و سختی هایی که تحمل کردم و میکنم،خیلییی بیشتر از توانم بوده...خیلییییی

+پریودی؟یا نزدیک پریودیته؟فاز برداشتیااااااا

-همیشه همتون همین بودید

هیچوقت نخواستید که بفهمید منو!حال بدمو...

انگار من حق ندارم کم بیارم...

همش مجبور بودم جلوتون ادا بیام که من حالم خوبه

شما ها که رفیق بودید،به جای اینکه باعث شید فشار رو من کمتر شه صد برابر بیشترش میکردید

اصن میدونی چیه؟

دیگه نه من میفهممتون نه شما میفهمید منو

+چه مرگت شده؟تو و این چس ناله ها؟

دیگه مطمئن شدم که پریودی،همیشه موقع پریودیات همینجوری میشی... فقط میخوای پاچه بگیری،بیچاره شوهرت😂

دیگه نیستم پیشت برات چای نبات درست کنم،گشادی رو بذار کنار خودت پاشو...قرص هم بخور تا مارو نخوردی

-آره،داشتم اسکلت میکردم

توئه کثافتم ریدی بهمااا:D

این چندوقتم سرم شلوغ بود که خبر نگرفتم واگرنه این فاز برداشتنا به من میاد مگه؟

فک کن ی درصدددددد

الانم پشت خطی دارم

خدافظ:)

مبخوام خب:(

همینجوری تو دیجی کالا داشتم طلاهارو میدیدم

بعد دلم رفتت😍

من که خیلی هم عاشق طلا نیستممم

ولی خب این رو ببییییییییین*_*کلیک

یا اینوووووووووو😭😍کلیک

البته قیمتشون هم قشنگه:/

یکیم نداریم از اینا بخره برامون:(👊

+اوووووی شوهر آینده،الان که بهت احتیاج دارم به کدوم دوست دخترت داری میگی:عزیزم ما همیشه باهمیم و بدون تو میمیرم و اینا؟😒

هرچی بنویسم از خواهرام کمه نه؟:)

انگار دوباره داغ دلم تازه شده...

قلبم درد گرفته

من واقعا دلم تنگ شده

واقعااااااااا

دارم خفه میشم و نفسم به سختی بالا میاد

و من تاکید میکنم که واقعاااااااااااااا دلم تنگشونه

خدایا میبینی دیگه؟:)

+متاسفانه قرص خوابمون هم تموم شده و من الان باید بزور بخوابم تا بیشتر از این دلتنگی جونمو نگرفت...

دلم تنگه

دلم واسه خواهرام تنگه

خیلی هم تنگه...

لعنت به اونایی که باعث جداییمونن

لعنتتتتتت

+ینی میشه ی روزی دوباره بتونیم باهم باشیم؟

دلم پر میکشه براشون...

چقدر بغضمو قورت بدم اخه؟:)

گوشی هم واسه ما شاخ شده

چندروزیه گوشی ندارم

ترکید و منم دادم درستش کنن:d

و اعصابم ندارم خب

خودم کلی خرج دارم حالا این وسط گوشیمم ترکیده هی میبرم تعمیرگاه کلی هزینه میکنم واسش

رفیقم میگفت اینو بنداز دور برای خودت آیفون ایکس یا سامسونگ s9 بگیر

منم ی فاک خوشگل براش فرستادم و گفتم ببند دهنتو،پولم کجا بود؟:///

اگه پول داشتم که تفم نمینداختم دیگه سمت این گوشی

احمق فکر کرده همه مثل خودشن ایفون رو انداخته گوشه اتاقش رفته 10 میلیون s9 خریده:/

البته بایدم گرون باشن،وقتی این گوشی های نوکیا که کاربرد چکش رو داااشتت،اینا شده 500 هزاااااار تومان:|

خب ادم حیفش میاد تو این گرونی این همه پول بده واسه گوشی:/

مجبور نیستم که خودمو بندازم تو سختی،چون میخوام یک گوشی خوب دستم بگیرم

مجبورم عایا؟:|

این دلیل بر خساسته؟:|||

همینجوریشم پدرمون در اومده تو این گرونی و قیمت دلار-_-

+یادش بخیر ی دورانی با 4 میلیون گوشیای خفن میشد خرید-_-

 

++ولی عوض همه ی این گرونی ها امنیت داریمااااااا😂😂😂😂:|

فقط فکر کنم این مشت محکمی که هی میخوان بزنن تو دهن آمریکا خطا میره هی دهن ما سرویس میشه:/

فعلا کراش زدم رو فریدا:d

چند وقت بود میخواستم فیلم فریدا کالو رو ببینم هی وقت نمیشد یا حسش نبود!

امروز دیدم^^

من عاشقققق نقاشی های این بشرم*_*

زیاد تو فاز هنر و این چیزا نیستم

ولی این شخص برام جالبه

هم خودش هم نقاشیاش

خلاصه که الان خرسندم از اینکه گشادی رو کنار گذاشتم و فیلمشو دیدم:d

در اصل نباید راضی باشم چون کلی کار داشتم و الان موندن رو دستم

ولی راضیم:||||||||

+چقدر اعتماد به نقس این شخص رو دوس دارم!!

کاش هممون همینقدر خودمونو دوس داشتیم...

++من الان تو فاز اینم که برم مکزیک،موزه فریدا کالو یا همونه خونه ی آبی

خدایا پولش که نیس ولی تو خودت جور کن دیگه

دمت گرم،بوس بوس

یبار هم بزن بریم کویر:d

ینی تعطیلات که میشه

شمالیا باید بساطشونو جمع کنن برن ی استان دیگه واسه تفریح:||||

اینقدررر که شمال پره

ما اول رفتیم که ی ویلای استخر دار یا ی ویلا که دریا شخصی داشته باشه بگیریم بعد دیدیم زکی خیال باطل

ی ویلای معمولی هم نیس:|

3 ساعت تماام گشتیم ولی هیچی به هیچی

البته که قدم همشون رو چشممون و خوش اومدن و این حرفا

دارن پولشو میدن اصن:d

منظور من اینه که یکم برام عجیبه!

درسته شمال قشنگه و اینا

ولی خب تکراری نمیشه ایا؟

تنوع دوس ندارن؟

هر تعطیلات شمال؟-_-

من خودم با اینکه شمالیم،رفیقای تهرانیم بیشتر از من دریا و جنگل میرن

به جز این دوروز اخرین باری که دریای مازندران رفتم ی سال پیش و اخرین باری که دریای گیلان رفتم 6 ماه پیشه:|

حتی برام پیش اومده که 3 ساااال تمام دریای شمال نرفته باشم:|||||

#نه_به_شوری_بقیه_نه_به_بی_نمکی_من

آیم فاین!

همین اول کاری نزنم تو فاز بد

ولی چون این وبلاگ ثبت خاطراتمه میخوام بنویسم اینو

حالم خوبه

احتیاجی به دلداری و این حرفا نیس

ینی خوب که نیستم...

ولی عادت کردم

درد داره دعوای پدر و مادر:))

خیلی درد داره

این که تو کل زندگیت هر چند روز یبار دعوای وحشتناکشونو ببینی

نفرت تو حرفاشونو ببینی

اینکه خانواده همو به فحش میکشن

بغض مامانتو ببینی و دق کنی براش...

حرفایی که بابات میزنه دل خودتو تیکه پاره کنه چه برسه به دل مامانت

بعد اون همه توهین بابات،بازم منت کشی با بغض و گریه مامانتو ببینی بخاطر قهر و غشی بازیای بابات

بخاطر آرامش بچه هاش:))
هر سری بابات بیاد و بگه تا صبح خودمو میکشم و مامانت اگه اومد تشییع جنازم تیکه پارش کن

مامانت ی وقتایی بگه اگه بچه هام نبودن خودکشی میکردم

وسط دعوا تورو با قاضی اشتباه بگیرن و هی بیان کلماتو بکوبن تو سرت و شاهدت بگیرن و تو سعی کنی محکم باشی تا گریه نکنی

تا بغضت نگیره...

فقط سرد زل بزنی به ی گوشه

تهشم دیگه طاقت بغض مامانتو نیاری و بری تو اتاق درو بکوبی

تازه اون لحظه بیان بپیچن بهت که نمون تو اتاقت و ناراحت نباش

مامانت بیاد و با بغض بگه:ببین ما باهم خوبیم

انگار هنوز اون دخترکوچولوئم که خر شم با این حرفا:)

حداقل خوبی وقتایی که مسافرت کاریم و اصن خونه نیستم اینه که این صحنه هارو نمیبینم و یکم اوضاع روح و روانم اوکیه

حالم از زندگی مشترک و عشق و عاشقی و رابطه و همه چییییییییی بهم میخوره

هر سری که دوباره باهم خوب میشن تا چندروز بعد،یکم حالم خوب میشه

ولی سری بعد بیشتر یخ میزنه احساسم...

که تهش رسیده به الان که زدم به سیم آخر

آره،زدم سیم به آخر:)

که وقتی بابام دوباره اومد تو اتاقم تا از دلم در بیاره سرش داد کشیدم

وقتی بهم گفت تو با من اونجوری حرف نزن

مثل همیشه دلم نسوخت واسه دردِ تو صداش و بلندتر داد زدم که برو بیرون:)

وقتی مامانم با بغض صدام زد

فقط نفس عمیق کشیدم که اروم باشم و گفتم بهم گیر نده خب؟

بخاطر بغضش و گریش دوباره ادا خوبارو در نیاوردم

ادا خوبارو در نیاوردم که دلش آروم بگیره...

هرکی ی صبری داره نه؟

من همه ی صبر و حوصله و نشاطمو دارم تو این سن از دست میدم:)

هرچی میگذره بیشتر یخ میزنم،بیشتر بی تفاوت میشم

من این دختری که دارم بهش تبدیل میشم و دوست نداااااااااااارم...

اینارو نوشتم که بمونه!

واگرنه الان اوکیمممممم

فردا هم قراره برم ی مسافرت دوروزه^^

اگه کامنتو دیر جواب دادم شرمنده❤️

همه چی خوبه

همه چی:)

 

سلامی دوباره:d

خب این چندوقت که نبودم فقط بخاطر این بود که تموم عقل و منطقم باهم قاطی شده بود

ذهنم پر از افکار منفی و چرت و پرت بود...

احتیاج به نوشتن داشتم ولی نه اینجا

ی وب دیگه...

گفتم برررررررررم تا هروقت که اوضاعم یکم سر و سامون پیدا کرد برگردم

حالا هرچقدر که طول کشید

1 روز،1هفته،1ماه یا حتی 1 سااااااال

ولی مثل اینکه زودی برگشتم^^

نمیگم دیگه دغدغه و مشکل ندارم

زندگی بدون مشکل نمیشه که میشه؟

ولییییییییی مهم اینه که خودمو جمع کردم*_*

+حالا کی حال داره اون همههه پست رو از ثبت موقت دربیاره؟

الان حسش نیس خدایی:||||

my lovely

یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ

یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ

یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ

یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ❤️

 

پ.ن:سلام علیکمممممممممممم^^

اوخییی تو همین چند وقته چقدر دلم برای وبم تنگ شده بودااا

++حال کردید کلاس وبمو؟ی پست گذاشتم به سه زبان انگلیسی،عربی،فارسی

لعنتی لاکچری کی بودم؟