کاش میشد تافت زد که همینجور بمونه-_-

بعد از مدت های طولانی

 

امشب واقعااا حالم خوبه

تظاهر نیس

حالم خوبه واقعا^^

البته که هنوز ی سری استرس و دغدغه هس

ولی همینشم خیلی حس خوبیه*_*

باس یکم ذوق کرد واسه این نه؟

رفتم کلی پاستیل و کلی ترشک خریدم و از جیگرکی چند تا سیخ کباب هم گرفتم

رفیقمم داره میاد پیشم همشو بزنیم تو رگ*_*

البته اون لوس زیاد اهل پاستیل نیس که خب فدا سرم:|

همشو خودم میخورم:||||

هرچند بعدش باید به ی سری کارهامون رسیدگی کنیم

فردا روز خیلی خیلیییییی سختیه

ولی خب همین چند ساعت بعد از این چند ماه زجر و افسردگی واسم غنیمته*_*

+ااا یادم رفت بگم چرا حالم خوبه

کارم امروز خیلییی خوب پیش رفت

فکر میکنم قراره کلا خوب پیش بره

خیلی هیجان زدم*_*

چرا اینقدر حرف دله؟:))

یه حس عجیبی دارم به تو
نمیدونم چرا اسم تو میاد دلم میریزه
تمام بدیهایی که کردی تو
اگه یه بار فقط بگی عشق من همش میمیره
نگاه سرد تو حرفای بعد تو خداحافظی تلخ تو نه،باورم نشد
گفتم دوست دارم تو قلبمه جای تو
فقط پیشم بمون چرا باورت نشد
باورت نشد که این رابطه شد یه خاتمه واسه عاشقی من
باورت بشه که دیگه من میرمو خدافظ عشق من

 

 

 

کاش محو شید همتون

ی نفرت عجیبی نسبت به پسرای دورم پیدا کردم و دست خودم نیس:|

 

حتی کسی که قبلا برام با شخصیت ترین بود و هنوزم هست

بازم ازش بدم میاد:|||||

از ی طرفم حس میکنم رفیقم ی چرتی پشتم گفته جلوی همشون و الان عین سگ میترسه که لو بره

چون این سری که تهران دیدمش نا خودآگاه ی چیزایی از دهنش در رفت و بعد هرچی ازش میپرسیدم داشت میپیچوند و نمیگفت

پسرا هم یک کوچولو عجیب شده رفتارشون

این رفیقم همونیه که جدیدا با دوس دختر عنتربرقی رفیق فاب شده

خاک تو سرم کنن که اسم اینارو گذاشتم رفیق:|

مطمئنم اگه همه راز هامو نگفته باشه حداقل نصف راز هامو به اون بی خاصیت گفته

عاقا پسرا چیهههههه

من از هرچی آدمه دورم،حالم داره بهم میخوره

یکی بیاد اینارو از زندگیم شوت کنه بیرون من یکم نفس بکشم

نمیشه؟-_-

حال بهم زنایِ نفرت انگیزِ سوءاستفاده گرِ بی خاصیتِ بیشعورِ مزخرفِ نامرد

تف تو روتوووووووون

آهنگ وب

تو نیستی خیالت ولم نمیکنه
چرا حالم از تو بهم نمیخوره
دلیل دردام …
چشاتو بستی روم گفتی تمومه هرچی بود
حرفاتو زدی رفتی زود نه باورم نشد
درارو بستی روم میدیدم هی میرفتی دور
هرکاری کردم پشیمون بشه آخرم نشد
باورت نشد که این رابطه شد یه خاتمه
واسه عاشقیِ من
باورت بشه که دیگه من میرمو
خداحافظ عشق من

 

 

 

 

عای ام مظلوم:(

تنها کسی که اینقدرررررر خوب میتونه اذیتم کنه تا جیغم دربیاد بابامه

ینی یجوری دست میذاره رو نقطه ضعفام که فقط میخوام جیغ بزنممممممم

ولی جدیدا هروقت میخواد شروع کنه به اذیت کردن

من با ی قیافه ی ریلکس نگاش میکنم و میگم:عمه جه بَرِسه

معنیش به فارسی میشه:به عمت بِرسه

ولی خب در کل معنای اصلیش همون مازندرانیشه...

همون جان عمت یا...

اونم اینقدرررررررر رو این جمله حساسه که فقط ی خیلی بی تربیتی میگه و حرص میخوره

من و مامانمم فقط میخندیم

منم همچین احساس غرور میکنم از این موفقیتم که فکر کنم ی پرچم ایران کم دارم فقط که بندازم رو شونم و باهاش تو خونه بدوئم:|

ی مدت اینقدررررر حرصم میداد که تهش اشکم درمیومد:|||||

بعد از بابا،عنتربرقی خیلی خوب میتونه حرصم بده

عنتربرقی هم نقطه ضعفش فحشه

اینقدررررر بدش میاد وقتی من فحش میدم

یبار ی گوه خوردم ساده زیر پست یکی از رفیقام نوشته بودم

آخه پیجش دوستانه بود فقط و  از ی طرفم فکر نمیکردم که کسی بخواد بین اون همه کامنت کل کل های مارو بخونه-_-

بعد شب قبلش هم ی دعوای وحشتناااااااک افتاده بودیم واسه همین منو آدم حساب نمیکرد و رفته بود به اون یکی رفیقم گفته بود که اونم به من اخطار داد من رفتم کامنتمو پاک کردم:(((

حالا دوس دختر عنش  انواع و اقسام فحشا رو میده و اون ب هیچ جااااش نیس

فقط زورش به منی  که اصن دوس دخترش هم نبودم میرسید کثافتِ مرض:||||||

و بدانید و آگاه باشید که روز جزا نزدیک است

ایششش

چشمام قرمز شده بود این چند روز

 

قطره گرفتم ریختم تو چشمم

اوضاع بدتر شده

الانم دیگه چشمام نمیبینه

فکر کنم باس بهش استراحت بدم

هرچی درد و مرضه ریخته رو من:|

میشه بغلم کنی؟

ادامه نوشته

همه باهم نرید قاطی مرغا(خروسا):|||

این چند روزی که نبودم با رفیقم رفته بودیم تهران واسه یسری از کارها

 

هنوزم که یادش میوفتم احساس خستگی میکنم-_-

ینی از صبح تا خود شب سرپا بودیم و غذای درست و حسابی هم نخوردیم و همش بدو بدو بود

ولی بازم خوش گذشت:d

رفیقمو از مهر تا حالا ندیده بودم

برای خودمونم عجیب بود!

یکی از همین دوستان ازدواج کرده و اینقدررررررر براش خوشحال شدم که نگو*_*

(حالا همه باهم دارن شوهر میکنن://)

اونجام عکس شوهرشو نشونمون داد

هیچوقت نمیگفت اسم این دوس پسری که چندسال تونست باهاش دووم بیاره و کات نکنه چیه چه برسه به اینکه عکسشو بخواد نشون بده

و وقتی اون لحظه عکسشو دیدیم انگااار قله اورست رو فتح کرده بودیم

از اینا بود که هیچوقت نمیتونس با یک نفر دوس باشه و با همون ی نفر هم زیاد دوس نمیموند و سریع کات میکرد و میرفت سراغ بعدیا

دوست پسرای خفن و حتی معروف هم کم نداشت

موندم این یارو چی بوده که علاوه بر اینکه چند سال باهاش دوست بود تهش هم باهاش ازدواج کرد

خوشبخت شن*_*

داشتم عکسشونو که میدیدم کلی ذوق داشتم بعد یکی از پسرا رو دیدم و بعد از سلام و اینا

با کلی ذوق رفتم پیشش هی میگفتم نگااااااه کن عکس شوهرشو

وااای باورم نشه

خودشم چه خانوم هم شده و از این حرفا

بدبخت پوکر شده بود

هنوز یاد قیافش که میوفتم خندم میگیره

جالبش هم اینه که اصن نمیذاشتم عکس رو ببینه هی زوم میکردم و اینور و اونورش میکردم

فک کنم فقط تونست از دماغ به پایین یارو رو ببینه

آهاااا ی چیز دیگه هم اینه که خدارا شاکرم که قیافه ی نحس عنتربرقی رو ندیدم*_*

مخصوصا وقتی اونجا رفیقم یسری چیزا از عنتربرقی گفت بیشتر اعصابم بهم ریخت

تازه دارم به حرف مادر جان میرسم که میگفت:لیاقتمو نداره^_^

+ی وقت نگید چه بیکاره تند تند قالب عوض میکنه و این حرفا

آخه حال نمیکنم با هیچکدوم:(

و فکر میکنم با این بهتر بتونم کنار بیام-_-

گمشو بیرون

باورم نمیشه

 

نمیشه!

شایدم میشه ولی نمیخوام باور کنم

اولین بار نیست که تو جمع میخوام یکی دیگه رو صدا بزنم و اسم تورو نا خودآگاه با کلی دلتنگی میارم

اولین بار نیس که همه با تعجب نگام میکنن

اولین بار نیست که خشکم میزنه....

اولین بار نیس که بعدش بغض میکنم و خودمو به خاطر حواسپرتی و دلتنگی مسخرم لعنت میکنم و به خودم میگم:اون که اینجا نیس،فازت چیه؟

اولین بار نیس که هی خودمو کنترل میکنم تا گریم نگیره

لعنت بهت...

دیگه چقدر میخوای رسوام کنی تا گمشی از زندگیم بیرون؟

مخصوصا فکر مسخرت...

میشه دیرتر فردا شه؟-_-

فردا صبح باید برم ی جایی که اصن دوس ندارم برمممممم

 

ولی چاره چیه؟-_-

حالم از وقتایی که همه بهت نگاه میکنن و درگوش هم پچ پچ میکنن بهم میخوره

از وقتایی که منتظرن ی سوتی بگیرن ازت تا سوژه کنن

منتظرن آتو بگیرن ازت

اوفففففففف

نمیدونم چجوری میخوام فردا رو تحمل کنم

خدا بهم صبر بده...صبررررررررررررررررررر

 

نه به خشونت علیه زنان:||||||||

دیشب که داشتم ورزش میکردم آهنگ جنتلمن ساسی رو پلی کرده بودم

مادربزرگم بعد چند دقیقه اومده بود و داشت نگام میکرد

بعد ی مدت که ساکت بود یهو بهم گفت

این اهنگ همون اهنگی نیس که شما هی میدیدین و هی میگف عشق منه عشق منه

(یکی از آشناها تو راه جشن عقدش دابسمش درست کرده بود و گذاشته بود اینستا)

منم خندیدم گفتم آره دقیقا همونه

ی چند دقیقه ساکت شد و بعد گفت

یعنی چی هی دختره میگه ج*نده منه ج*نده منه؟

اینو که گفت ترکیدم از خنده

هی اون دابسمشایی که میساختن و زخمیمون کرده بودن با صدای جنده جنده من میومد تو ذهنم

حالا داشتم قانعش میکردم نههههه اینطوری نیس داره میگه جنتلمن

بعد ی مدت دوباره گفت این دوتا زن و شوهرن که هی بهم میگن عشق من عشق من؟؟

منم هی داشتم فکر میکردم چی بگم که قانع بشه؟

در آخر گفتم:نمیدونم

حالا بعد ی مدت رومو کردم سمتش ببینم چه میکنه

دیدم به به

داره میرقصه اونم چه رقصی*_*

یعنیییی کلی شاد شدم دیشب

این اهنگو هی گذاشته بودم ریپیت شه که خودم جوگیر بمونم نگو که مادربزرگ منو هوایی کرد

+دیشب خیلی بیشتر از خودم راضی بودم*_*

خدا کنه همینجور جوگیر پیش برم و برسم به اون وزنی که میخوام^^

+حالا پسرخالم اومده بود هی بهم کلی چیز میز تعارف میکرد میگفت مطمئنی نمیخوری؟بخور جون بگیری بیشتر ورزش کنی:||||||

میخواستم خفش کنممممم عوضی رو

من نمیفهمم چرا اینا با نیشگون و پس گردنی و مشت زدن زیاد دردشون نمیگیره؟

حالا کافیه بازوی من رو بگیره ی فشار بده تا جیغم بره هوا و بازوم کبود شه:((

تا کی نا برابری آخه؟:((

تا کی تبعیض؟:(((

fuck life

این چند وقته دیگه خیلی بیخیال شده بودم و چاق شدم

 

الانم رژیمم

و همه چی دست به دست همه داده که خیلی گشنم باشه:((

ی ربعی داشتم تو اینستا میچرخیدم همش عکس شکلات و پیتزا و چیزبرگر و پاستیل

گوشیم رو انداختم اونور رفتم سر یخچال ی سیب بردارم کوفت کنم

با شکلات و شیرینی های موردعلاقم مواجه شدم:(((((

درحالی که داشتم غر میزدم و حالت گریه به خودم گرفته بودم اون سیب رو برداشتم و آخرین نگاهمو به شیرینی ها انداختم و تققق در یخچالو بستم:((((((((

بعدم پاستیل رو دیدم رو میززز

نمیدونم چطور تونستم مقاومت کنم-_-

ولی هنوز جلو چشممن

گشنمه خو:((

آهای شماهایی که هرچی میخورید چاق نمیشید کوفتتون بشههههه-_-

+شکلاتای نازنینم:(((((((

فک کنم قراره زخمیتون کنم با این سریال:d

همین چند ساعت پیش بود که گفتم کال دروگو رو دوس دارم:((

 

فکرشم نمیکردم اینقدر احمقانه بمیره

شکست عشقی سختی بود:||

هعییییی

اون وحشی خفن چطور اینقدر عن مرد؟

خیلی با دنریس و کال دروگو حال میکردم خیلی زوج خفنی بودن

ناراحت شدم:|

واقعا ناراحت شدم:||

اصن این فیلمه باعث شد گریه کنم و بغض کنم و حتی چند بار عوق بزنم از دیدن بعضی از صحنه ها

یکی نیس بهم بگه مریضی الکی وقت خودتو تلف میکنی که تهش اینقدر عصبی شی؟:(

منم بگم به تو چه:///

+کال دروگوووووووووووووو:(((((((

Game Of Thrones

بعد از تعریف های خیلی خیلیی زیادی که از گیم آف ترونز شنیدم بالاخره تصمیم گرفتم ببینمش

 

اگه بهم نمیگین عقب مونده باید بگم که تازه فصل یکم:d

ولی ی قسمتاییش حس میکنم دارم پ.و.ر.ن میبینم:|||||||||

حالا شما اگه خود عملو هم نشونمون ندید ما قبولتون داریم و میفهمیم قراره چه شاهکاری کنید://

ولی چقدر از کال دروگو خوشم میاد

خیلی وحشی و خفنه*_*

جان اسنو هم کراشمه:d

ولی سوالی که تو کل زندگیم داشتم اینه که اینایی که کامل لخت میشن ننه بابا ندارن؟-_-

مثلا باباهه میگه وااای دخترم من بهت افتخار میکنم

تو اون قسمتی که لخت شده بودی و داشتی(بووووق) خیلی طبیعی بازی میکردی:||||||||||

پشماااااام

سیل

راستی از سیل براتون نگفتمم

 

همون روزی که دروازه قرآن شیراز سیل اومد ما تو راه شیراز بودیم...

و اینکه خونه ی یکی از دوستامون دعوت بودیم

جالبش هم اینه که خونش نزدیکای دروازه قرآن بود

و خب ما هم چند روزی یزد و کاشان تفریح کرده بودیم و میخواستیم زود برسیم پس صبح زود راه افتادیم

وسطای راه خسته شدن و گفتن بخوابیم

اصن تو برناممون نبود و بعد از کلی کلنجار گفتیم خب بهتر از خستگیه دیگع

40/50 مین خوابیدن و راه افتادیم

و خب دقیقا 35 کیلومتر کار داشتیم تا دروازه قران شیراز که فهمیدیم سیل اومده...

خیلی حال بدی بود

همش تصور میکردم که اگه اون 40/50 دقیقه رو نمیخوابیدن الان چه بلایی سرمون اومده بود؟گوشیامون هم هی زنگ میخورد و ما همینجور تو شک بودیم:))

+رمز نداره

طولانی بود...

ادامه نوشته

لعنتی-_-

رفیقم بارداره

 

و به خاطر ی سری از دعواهایی که پیش اومده حتی ی تبریک خشک و خالی هم نمیتونم بهش بگم چه برسه به اینکه ببینمش یا هرچیز دیگه ای-_-

چقدر از قهر و دعوا بدم میاد

کاش زودتر تموم شه این اختلاف ها و دلخوری های مسخره...

قرمزته*_*

دیروز ساعت 3:30 بعد از ظهر شوهر خالم و پسرخالم اومده بودن که باهم دربی رو ببینیم

 

شوهر خالم میگفت اومدم اینجا ببینیم که ببینم میتونیم 3 تا بهتون بزنیم یا نه

گفتم به همین خیال باشید://////

بعدش هم میگفت دوتا رو قراره منشا بهتون بزنه

اینو که گفت زدم زیر خنده

گفتم آره امید چیز خیلی خوبیه ولی زیادش باعث میشه که بعد از بازی افسردگی بگیرید

خلاصه گل اول رو که احمد زد من فقط جیغ میزدم*_*

ولی از بخش جذاب و آموزشی فرشییییییید جون نگم براتون

هنوز یادش میوفتم خندم میگیره

به قول گزارشگره:چیپش خیلی چیپ بود:d

بیرانوندم که اون موقع گیر داده بود به خدا*_*♥♥♥♥♥♥

خلاصه که تهش پسرخالم 10 دقیقه قبل از اینکه سوت بخوره رفت و شوهرخالمم در سکوت کامللللللل رفت

واهاااای چرا اینقدر پرسپولیس عشقه آخه؟

اصن کوچیکترین نشونه ای ازش میبینم حس خوب میگیرم*_*

خلاصه که مبارکمون باشه و از این حرفا:d

ولی جدا از کلکل و این حرفا

ی چیز جدی که میخوام بگم اینه که کااااش به خاطر فوتبال بهم دیگه فحش ناموسی ندیم یا دل همدیگرو نشکونیم

وقتی بعضی از پست ها و کامنتا رو میخونم یا بعضی ها رو میبینم که چجوری بهم حرف میزنن واقعا عصبی میشم

کری خونی واسه لذت و تفریحه نه دل شکوندن!!

استقلال و پرسپولیس رقیب همن و خب حقیقتش اینه که هیچوقت نمیتونیم بگیم که اون یکی خیلی از این یکی بهتره و کیسه کشا اسکلن یا لنگیا اسکلن:|||||

ی چیز سلیقه ایه دیگه:))

خلاصه که شما هم عزیزید 6 تایی های گلم

اومدمممممم^_^

سلاام عیدتوووووون مبارک

 

ایشالله امسالتون بشه بهترینش^_^

راستشششش چندوقتی بود که میتونستم بیام ولی خودم نخواستم

چون میخواستم وقتی که میام انرژی خوبی داشته باشم نه مثل پستای اخیر هی ناله کنم و انرژی منفی بدم-_-

همه سعیمو کردماااا ولی نشد

هنوز انرژیِ منفی درونم خیلی بیشتره

ولییییییییییییییییییی گورباباش

دیدم چندروزه از عید گذشته و ی تبریک هم نگفتم بهتون:/

اوج نامردیه

از ی طرفم ترسیدم وقتی برمیگردم همتون رفته باشید یا ادرس عوض کرده باشید و نتونم پیداتون کنم(امیدوارم تا الان این اتفاق نیوفتاده باشه-_-)

خلاصه که دلم حسابی براتون تنگ شده بوددد

حالا جدی جدی خودتون خوبید؟(جواب خوبی؟مرسی نیس:||)

انرژی مثبتاتون بیشتره یا مثل من بدبختید خدای ناکرده؟:d

پ.ن:برم نظراتو تایید کنم که دیگه جای عذر و بهونه نیس*_*