با رفیقام جمع شده بودیم دور هم داشتیم جرات حقیقت بازی میکردیم

بعد از اینکه خوب تخلیه اطلاعاتی کردیم همدیگه رو:|

رفتیم یکم هفت کثیف/خبیث بازی کردیم که من اصننننننن بلد نبودم ولی بردم😂

حالا تهش من باید حکم میدادم به اون رفیقم که باخته بود

بهش گفتیم که به شماره ی 20 گوشی اون یکی رفیقم پیام بده

بعد افتاده به دوست پسر قبلی همون یکی رفیقم که جدیدا هم کات کردن😂😂

اینی که باخته بود هم میگفت من مشکلی ندارم الان بهش پیام میدم سلام،مرده شورتوووو ببرن

منم ترجیح دادم از حکمم بگذرم:||||||

بعدش نشستیم به غیبت کردن و اینا

ساعت 2 نصفه شب همرو آباد کردیم😂😂

تهش هم داشتیم از ویژگی ها میگفتیم و اینا

داشتن راجب ی مرده حرف میزدن

نمیدونم چیشد من یهو گفتم خیلی بزرگهههههههه:|

دیدم رفیقام ترکیدن از خنده

تا 1 دقیقه هی میگفتم چه مرگتونه؟

بعدش فهمیدم چقدرررر ذهن مزخرف و کثیفی دارن🤦‍♀️

+بماند که اون وسط مسطا چقدر حرص خوردیم از دست بعضیاشون

ولی خوش گذشت*_*

++پند امروز:منحرف نباشیم!!!