خیلی هم خوب:))
یادتونه دیروز میگفتم من درگیر اینم چی بپوشم و اینا؟
تهش بعد از ظهر برام کار پیش اومد،مانتومو هم نمیتونستم زیاد جینگیل پینگیل بپوشم:|
خلاصه که با مانتو شلوار رفتم خونشون😂😂
دختر عمو کوچیکه میگفت تو مگه نمیدونستی جشنه که اینجوری اومدی؟
گفتم چراااا ولی کارِ دیگه!پیش میاد:/
بهشون گفتم حسش نبود دیگه بیام اینجا...ولی فردا شب میام زخمیتون میکنم^^
جالبه بدونید که امشب هم نمیتونم برم...حالا فردا شب ایشالله:)))))))))))
+حالا گیر داده بودن که بیا و برقص و اینا،منم گفتم همتون شیک و پیک کردید اون وسطید!من با مانتو چه رقصی کنم اخه؟:|||||
++کثافتا😂😂
آهنگ عربی گذاشته بودن،خیلی سکسی طور و کثیف و با مسخره بازی تماااااااام داشتن میرقصیدن باهم...
ترکیده بودیم از خنده😂😂
+++دختر عمم یبار بهم گفت:اگه باسنشونو ازشون بگیری اینا نمیتونن برقصن اصن😂
گفتم بده دارن خوشگلیاشونو نشونمون میدن؟
گفت:تو برو وسط بهشون نشون بده خوشگل به چی میگن:|
منم گفتم:اگه به اینه که واسه کی از همه خوشگلتره؟ اول مامانت باید بره وسط:||||||||![]()
حالا عمم هی نگاه میکرد که بفهمه راجب چی داریم صبحت میکنیم که اینجوری هارهار میخندیم غافل از اینکه...![]()
++++قطعا این آخریه شوخی بود:d