من از ظهر ی جایی بودم کار داشتم و شب بابا اینا میخواستن برن خرید واسه همین اومدن دنبالم که منم باهاشون برم

و بابا به مناسبت اینکه تحریک نشد و اون لباس گرونه رو نخرید و در عوض اون قیمت مناسبه رو خرید شام مهمونمون کرد😂

منم گند زدمممممم به هرچی رژیمه:))))))

حالا نمیدونم امشب چم بود ولی از اون شبایی بود که خیلی حالت سرخوشی داشتم

هرکی نمیدونست فکر میکرد مست کردم:d

فلش بابا هم همش از این اهنگای دوپس دوپسی واسه عروسیاس

و خب کل راه اینجوری بود که من همش درحال مسخره بازی و قر دادن بودم و هروقت که حس میکردم رسیدیم به ی مکان آشنا که ممکنه آشنا ها ببیننم

سریع شالمو سرم میکردم و مثل ی خانوم موقر و متشخص میشستم سرجام:)))))

کلا یکی از ویژگی های من که اکثر اونایی که میشناسنم هم میدونن اینه که میتونم به سرعت تغییر شخصیت بدم و از شر و شیطونی به متانت و خجالت برسم:||||

از خشن و سرد بودن به مهربونی و دلرحمی برسم:///

به جز ی وقت هایی مثل امشب اصن اینجوری نیست که اداشو بخوام دربیارماااا،انگار یهو خود به خود شخصیتم عوض میشه واقعا:|