چشام سرخ سرخ شده و انگار خون افتاده توش

 

مامان کل امروزو هی نگام میکرد و میگفت چرا اینجوریه چشات؟

خودمم نمیدونم:)

فقط اینو میدونم که حالم واقعا خوب نیس

دارم ادا خوبا رو درمیارم

اینکه سرحال و قویم و هیچ غمی نیس

ولی از درون دارم له میشم

لهِ له:))

گاهی از شدت بغض احساس خفگی میکنم

حس میکنم ی چیز خیلییی سنگین گیر کرده تو گلوم و گلوم دارع میترکه

ی وقتایی قلبم تیر میکشه

بعضی وقتا بزور نفس میکشم و انگار قلبم داغ شده

موقعایی هم که قلبم ترک برمیداره و میشکنه رو کاملا حس میکنم

انگار سینه ام یهو یجوری میشه و غم و کل وجودمو میگیره

خیلی خستم

خیلیییییی خیلیییییییی خیلییییییییییی

آرامش و حس و حال خوب میخوام

میشه خدا؟

میشه بغلم کنی؟:)