شایدم یجور تقاصه:)
من از اون دخترایی بودم که عشق رو مسخره میدونستن...
وقتی میدیدم تو این فیلما دختر یا پسره چجوری خودشونو به آب و آتیش میزنن برای کلمه ای به اسم عشق!!!خندم میگرفت...
میگفتم این همه آدم ریخته و میتونی از اون بهترشو پیدا کنی این لوس بازیا چیه؟
میگفتم شکست عشقی واسه این بچه ننه های بی غمه که از شدت آرامش و راحتی میخوان برای خودشون یک غم بتراشن واگرنه کشک چی؟پشم چی؟
به اونایی که میگفتن دلم میخواد بمیرم و دارم دق میکنم از دلتنگیو از این حرفا میخندیدم و میگفتم شما ها هم دل خجسته ای داریداااا این همه مشکل های جدی تر... آخه عشق؟؟؟از بین این همه آدم گیر میدید به یک نفر؟مگه مریضید:/
مامانم همیشه بهم میگفت هیچوقت اینجوری نگو خدا نکنه ولی خدا بدجور سرت میاره هاااا
منم بیشتر میخندیدم و میگفتم من و عشق؟اصن نمیشهههه
حالا میبینم که صد تااا ممکنه از نظر دیگران بهتر از اون باشن جلوم ولی من چشمام فقط اونو میبینه...
دوستام میگن وااای فلان پسره رو دیدید این شکلی بود و اون شکلی؟میگم من اصلا به صورتش دقت هم نکردم:))
حالا نوبت اون ها میشه که بخندن و بگن چطور میتونی اون حجم از جذابیتو نبینی و منم که میگم فدا سرم میخوام چیکار جذابیتشو و همزمان به اون فکر کنم...
مامانم راست میگفت خدا بدجور سرم آورده...
من دختر بی غمی نیستم:)تو زندگیم سختی زیاد کشیدم...
من با بدترین شرایط ها هم جنگیدم و تسلیم نشدم...مشکلات و دغدغه های زیادی داشتم و دارم
ولی بازم عشق برام یه درده:))حالا فهمیدم که عشق از بی غم بودن نیست...
عشق واقعا یه غمه!