عن واسشون
کل زندگیمووو عین خر دویدیم که علاوه بر اینکه دستم تو جیب خودم باشه!از اونور هم کمک بابام باشم و اینقدرر کار نکنه
از ی جایی به بعد حس کردم علاقم به کارم اونقدری نیس که راضی باشم بخاطرش اینقدررر جون بکنم و اصن آرامش نداشته باشم و همش پر از استرس باشم و حالم بد باشه... ولی بخاطر خانوادم و خوشحالیشون و آرزو ها و هدف های خودم که خب اکثرش برمیگشت به پول و رفاه و استقلال!جا نزدم
حتی بچگی درست و حسابی هم نکردم
ولی هنوز نتونستم...
هنوز نشد اونقدری خوب بشه اوضاعم که به بابام بگم اینقدر کار نکن!تا الان این همه زحمت کشیدی از این به بعدشو استراحت کن
برای مامانم بدون دغدغه اینکه پول کم بیارم،بتونم سرویس طلا بخرم که ذوق کنه...
که خب 80 درصدش یا شایدم بیشترش برمیگرده به کشور عنی که توشم:))
کشورم عن نیس ولی دار و دسته ای که مسئولشن ریدن بهش...
هرکی که جانماز آب کشید و زر اضافی زد رو پولدار میکنن و بعدم میکنن شریک دزدیاشون و اونایی که واقعا عرضه ی ی کاری رو دارن واسه خودشون و برن به درک و اصن مگه مهمه؟!:/
20 درصدم تقصیر خودمه که اون موقعی که میتونستم از این گوهدونی برم بیرون حس وطن دوستیم گل کرد و موندم تا هنوزم نتونم ی نفس راحت بکشم و بگم آخیشششششششش تموم اون سختی ها کلا تموم شد:)))
و این روزا من به شدت حالم بده برای این قضیه ها و انگیزه هام دارن ته میکشن ولی هی به خودم میگم کم نیار،کم نیار،کم نیاااااار