تموم شد...
تصمیمم رو گرفتم:))
بالاخره میخوام خودمو از این سردرگمی نجات بدم
دیگه نمیخوامش
همییین!!
هنوز دوستش دارم ولی به نظرم دیگه زیادی بهش فرصت دادم
از همین الانی که این تصمیم رو گرفتم دیگه حق نداره بخواد برگرده و اگه برگرده بخششی در کار نیس:))
اونقدری این روزا مشکل دارم و حالم از زندگی بد هست که بتونم تموم نفرتم رو سر اون خالی کنم و از زندگیم بندازمش بیرون...
باید این دندون لق رو کند
من اونقدررر تو زندگیم قوی بار اومدم و سختی کشیدم که از این مرحله به راحتی میتونم عبور کنم:))
روزی که کاملااا فراموشش کردم و برام هیچ ارزشی نداشت میام دوباره تو وبم مینویسم
امیدوارم زودتر این اتفاق بیوفته...
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۷ ساعت 12:49 توسط لبخند
|