قدری شادی:d
پسر خاله جان تشریف آورده بودن:d
از بچگی باهم دعوا داشتیم ولی همو خیلی دوس داشتیم همیشه همممم مواظبم بود
بچه که بودیم مدرسه دخترونه و پسرونه نزدیک هم بود
بعد پسرا که تعطیل میشدن دخترا رو اذیت میکردن:||
ولی هیچکی جرات نداشت من رو اذیت کنه چون یبار یکی اذیتم کرد پسر خالم که دید منتظر شد از مدرسه دور شد یکم بعد یقشو گرفت کوبوندش به دیوار و... فسقلی غیرتی شده بود مثلا*_*
(همچین گفتم فسقلی انگار نه انگار که ازش کوچیکترم و اون موقع یک عدد جوجه بودم:d)
خلاصه که داداش خودمه^_^
ولی اینا دلیل نمیشد باهم کلکل نکنیم:|
ما از بچگی هم با هم کلکل داشتیم تا الان که به قول مادر گرامی خرس گنده شدیم
همیشه هم من از دختر بودنم سوءاستفاده میکردم میرفتم خودمو لوس میکردم و یکم ناز میکردم اون کتک میخورد:|
الهی بگردم چقدر مظلوم بود
امروزم فکر کنم اینقدر دستمو محکم پیچوند که کبود شده باشه:/
عایاااا به نظر شما اینکه موهاشو کشیدم و شصت دفعه کتکش زدم و هی نیشگونش گرفتم و یکی از خاطرات بچگیمون که به خاطر بیشعور بودن من کتک خورد رو تعریف کردم دلیل میشه که دستمو بپیچونه و موهامو بکشه و منو بزنه؟:(
کجاست حقوق خانوما؟تا کی نامردی؟تا کی نا عدالتی؟
البته اینقده باهم کلکل کردیم مادر گرامی که داشت ظرف میشست یهو اومد موهاشو کفی کرد و گفت خب حالا برو حموم
منم که همون موقع در رفتم تا موهای نازنینم مثل اون نشه
بعلهههه درست حدس زدید و شدم این شکلی:
+همیشه به مامانم میگم برو خداروشکر کن من دخترتم:/وقتی خاطراتشو تعریف میکنه و راجب شر بودن و لجباز بودنش حرف میزنه با خودم میگم من نصف مادرمم لجباز و شر نیستم
منییییی که همه به عنوان ی دختر خیلیی لجباز و غد و شیطون میشناسن نصفش نیستم دیگه فرض کنید چی بوده:/
++جدیدا تو فکر اینم که این پسرخاله جان کی زن میگیره پس من خواهر شوهر بازی در بیارم؟
چه وضعشه خووووو همه نشستن ور دل من دارن میترشن:/
برخیزیییید و بروید مزدوج شوید
هنوز که نشستید منو نگاه میکنییییییییییید؟
+++بی ادبااااا به من گفتید روانی اسکل؟