دارم اون قسمتایی که از سریال ممنوعه رو هنوز ندیدم رو دانلود میکنم که امشب بشینیم ببینیم
خب فکررر میکنم بعد این همه بدبختی قراره این دو شب خوش بگذره:))
امشب هم قراره رفیقم و عمم اینا بیان بشینیم باهم ممنوعه ببینیم و حرف بزنیم
فردا هم میخوایم سفره ی شب یلدا رو بچینیم
اینقده دوس دارم این حال و هوا رو*_*
رفیقمم رفته کلی پارچه نمدی خریده که برای بچه ها کلاه و کروات شب یلدا رو درست کنه که عکس بگیرن و امشب میخواد بیاره که درست کنیم
حالا هرچی هم بهش میگم خب برو ی چیز آماده بخر اینقدر دردسر نکشیم میگه اینجوری حالش بیشتره:/
من تو خانواده به بی ذوق و بی احساس معروفم کلا
ولی واقعاااا اینجوری نیست
این که اینا خیلی ذوق دارن و عین بچه ها واسه همه چی ذوق میکنن و حس خوب میده بهشون تقصیر من نیست که:||
امروز بعد از ظهر میرم سر خاک رفیقم:))
اون عاشق این جمعمون بود...عاشق شب نشینی هامون و...
جاش خیلی خالیه...
باورتون میشه هنوزم بعد 2 سال منتظر اون روزیم که برگرده؟
هنوزم نتونستم کاملا باور کنم که رفته:)