جدیدا حالم از خودم بهم میخوره...
دلم میخواد بد بشم-_-
شاید بگید این دختره چه احمقه یا شایدم بگید اه چقدر بچس که از این حرفای شاخ میزنه...
ولی خستم از اینکه دلم نیومد دل بشکونم ولی در عوض همیشه دلمو شکوندن
دلم نیومد قضاوت کنم و همیشه قضاوت شدم
دلم نیومد با کسی بد شم و همه ی جایی باهام بد شدن و نارو زدن
دلم نیومد به کسی کمک نکنم و همیشه هروقت کمک نیاز داشتم همه کشیدن کنار
و...
میخوام منم مثل اونا بشم ولی کسی که تا الان اینجوری بوده مگه میتونه یهو عوض شه؟
ولی آدمایی مثل من فقط ضربه میبینن...حتی دوست داشتنی هم نیستن:))
خستم
بخداااااا که خستم
خدا چرا منو نمیبینه؟
مگه نمیگن مهربونه؟رحیمه؟بخشنده اس؟عاشق بنده هاشه؟
پس چرا این حال و روز گندمو نمیبینه؟
من بنده ی بدیم ولی اون که خدای خوبیه...نیست؟
 نمیبینه منی که همیشه میخواستم به بقیه حتی تو بدتررین حالم هم انرژی مثبت بدم به چه روزی افتادم؟
این روزا پر شدم از انرژی منفی:))
خدا کو؟کجاس؟چرا بغلم نمیکنه و نمیگه غصه نخور من هستم؟
نمیبینه دلم داره میترکه؟