منه این روزا:))
سلام:))
فکر میکنم از این به بعد خیلییی کم قراره بیام اینجا چون کلی کار دارم که باید به همشون برسم و اینکه اینقدرر ذهن پریشونی دارم که اصلا نمیتونم بنویسم...
پر از انرژی منفیم این روزا ولی همچنان نمیخوام تسلیم بشم و قصد دارم به همه اونایی که ذوق میکنن از موفق نشدنام و میگن تو هیچوقت نمیتونی ثابت کنم که چرت میگن:))
کی بهتر از من واسه رسیدن به این هدف؟
کی این حق رو داره که به من بگه نمیتونی؟معلومه که هیچکیییی
من الان فقط و فقط و فقط رسیدن به هدفم برام تو اولویته...
الان وقتیه که میخوام خودخواااه ترین باشم و به هیچ چیز جز هدف خودم فکر نکنم:))
حتی کسی که دوستش دارم...
شاید فکر و خیالش خفم کنه هاااا ولی من اجازه نمیدم که باعث افسردگی و گوشه گیری و از این چیزا بشه:)
با غصه خوردن من که چیزی حل نمیشه میشه؟
یا میرسم بهش یا نمیرسم:)
اگر هم نرسیدم لابد ی چیزی این وسط درست نبود دیگه:))
زندگی هنوز قشنگیاشو داره...
شاید همین حرفا از ته دلم نباشه و با نوشتن کلمه ی (نمیرسم بهش)قلبم انگار داشت از جاش در میومد ولی حداقل گفتنش غنیمته:))
تلقینش هم اوکیه:))
من نمیخوام ضعیف باشم...تو این دنیا اگه بخوای ضعیف و مظلوم باشی هیچکیییی دلش برات نمیسوزه و نمیگه ببین چقده مظلوم و خوبه؟میگن احمقهههه احمق:))
و من میخوام اون آدمی باشم که همه بگن ما باید برسیم بهش و نتونن...
قرار نیست تو این دنیا بد باشی تا زندگیت خوب پیش بره...فقط کافیه زیادی خوب و احمق نباشی همین:))
پ.ن:راستی امروز رسیدم ایران و چیزی که برام عجیب بود و یکمی درد داشت این بود که اولین بااار بود دلم اصلااا برای ایران تنگ نشده بود و علاقه ای به برگشتن نداشتم...چیکار کردن با عشق و علاقه ای که داشتیم به ایران؟چرا هی داره کم و کمتر میشه؟دفعه های قبل دلم پر میکشید واسه ایران و مردمش و الان...