یک عدد کنه:/
وااای ی پسره هست تو هتل(یعنی چندتا پسرن ولی مخاطب این پست من این پسره است)
نمیدونم واسه کدوم کشوره اصلا...
ولی کلا موجبات خنده رو فراهم میکنه:))
مثلا میخواد نخ بده...
بعد منم همیشه مواظبم جایی تنها نباشم که اون بیاد بخواد حرف بزنه چون حسشو ندارم و یاد فرد مورد علاقه ی خودم میوفتم و عصبی میشم...
چون یه چند باری علامت داد و منم که اصن ندیدم
بعد هروقت میریم رستوران هی زل میزنههههه با نیش باز و منم حالا خندم میگیره و هی خودمو کنترل میکنم که نخندم فکر نکنه پا دادم چون اصلا اعصاب مصاب ندارم:/
یا وقتی از کنارم رد میشه عین این ندید بدیدا زل میزنه و ی تنه میزنه و بعدم واسه من سوت میزنه و اهنگ میخونه رد میشه
یعنییی در هر شرایطی باید به من تنه بزنه:/
اصلا این یکی دوروزه غذا بر من حرام شده اینقده لقمه هارو شمرده:/
ولی خب سر این مسخره بازیاش اینقدررر خندیدیم که نگوو
یکی از دوستام پسره و خیلی باهاش خوبم و رفیقیم...
ولییی اصن نمیخوام اون بفهمه چون تا روزی که برگردیم ایران بیخیال تیکه انداختن نمیشه:/
حالا از حق نگذریم با اینکه درست و حسابی نگاش نکردم پسره خوبه هاااا
ینی میخوام از همین تریبون به فرد مورد علاقم بگم خااااک بر سره بیشعورت کنن که اگه تو نبودی میتونستم اینجا یکم سرگرم بشم ولی اصن دلم نمیاد به کسی نگاه کنم و هی صورت توی عنتر میاد جلو چشمم-_-
پ.ن:این پستم نوشتم برای چند سااال بعدم که بیاد و ببینه این همه وفادار بودنش ارزش داشت و طرف لیاقتشو داشت یا الکی روزاشو حروم کرد سر یه بی لیاقت
پ.ن2:البته اگه دست من بود که وفادار نمیموندم و به هرنحوری سعی میکردم ی کاری کنم که فراموشش کنم و جاش پر بشه ولی اصلا دست من نیس و هیچکی به چشمم نمیاد و به هر پسری نگاه میکنم قیافه ی اون میاد جلو چشمم-_-