اقا من اصلااااااا بچگی خوبی نداشتم!(خیلی هم بی مقدمه😂)

هیچوقت به کسی نگفتم حتی نزدیکترین رفیقم

ولی باید بگم که من بچگیم با استرس و کتک کمربند و نیشگون و بدن کبود و اینا گذشت

دلیلشو نمیگم...ولی بدونید به جز یکی دوبار که مثلا به خاطر تربیتم با کمربند کتک خوردم باقی کتکام دلیلش تربیت و اینا نبود

دلیل مضحک تری داشت:))

البته میدونم که خانوادم به شدت عاشقمن ولی منطق و طرز تفکر چرندی داشتن

خب منم عاشقشونم
اما کینه و بغض بچگیام هیچوقتتتتتتتتتتت یادم نمیره
هرچقدر هم تلاش کنم...
کافیه فقط یاد یدونه از زجه ها و التماسام بیوفتم که فرتی بزنم زیر گریه
تا اینجا اوکی؟
سر این موضوعات من به شدت رو داداش کوچیکم حساس شدم
یعنی کافیه مامان و بابام بخوان خیلی دعواش کنن و سرش داد بزنن اونم هی گریه کنه
انگااار یکی قلبمو چنگ میزنه،یکی تو سرم جیغ میزنه که نکنه اونم یک صدم از حال بد اون موقع تورو داشته باشه؟
حالا چند شب پیش خیلییییییی بی ادب شده بود😂
بابام بردش تو اتاق که تنبیهش کنه مثلا(تهش چهار تا داده)
تمووووووووووم صحنه های بچگیم و اون وحشتی که از باز شدن در کمد و بیرون اوردن کمربند داشتم اومد جلو چشمم
ترسی که هر سری داشتم که نکنه ایندفعه به تهدیداش عمل کنه و با اون سگک اهنیه کتک بزنه؟
خواستم برم تو اتاق که داداشمو بگیرم
مامانم گفت نذار لوس شه اینقدر،کاریش نداره باور کن
میدونم که خیلی پشیمونه
ولی نمیتونم جلو تیکه انداختنامو بگیرم
گفتم همونطور که تو نذاشتی من لوس شم؟تو عادت داری وایسی بیرون در بسته و بچت اون تو زار بزنه
حالا نگم از بغضی که کرد؟
نگم از بغضی که کردم؟:)
کاش میشد همشوووووووووووووو یادم بره
همه ی اون روزای نحسو.
اینجوری داداشمم اینقدر نازک نارنجی نمیشه:/پیشاپیش از زن آیندش پوزش میطلبم بابت خواهر شوهر عنش😂
ولی خب همینه که هسسسسسسس،والااااااااااااا
داداشم از سرشم زیادیه
+دلم میخواد الان کل این متنو پاک کنم:|
حس میکنم ی رازی رو از عمق وجودم کندم انداختم اینجا😂
ولی سبک شدم یکم از گفتنش...