امشب یهو به مامان اینا گفتم میرم خونه خاله

کرک و پرشون ریخت ی لحظه:d

فکر و خیال داشت خفم میکرد نمیتونستم هیچکاری کنم،خواستم برم اونجا ذهنم کلا دور شه

اونا هم گفتن خب پس ما هم میایم دیگه

رفتیم اونجا...

حالا همه داشتن فیلم میدیدن،حرف میزدن و میخندیدن(بعله،همزمان همه ی این کارا رو انجام میدادن😂)

من دوباره رفتم تو فکر

حواسم نبود...کل موهامو هی میپیچوندم هی گیس میکردم،باز میکردم و دوباره...

موهای جلومو هم کلشو یدونه گیس کردم:|

شبیه این اسکلا😂

یهو سرمو گرفتم بالا دیدم همه با خنده دارن منو نگاه میکنن

شوهرخالم به موهای جلوم اشاره زد گفت:الان اینجوری مد شده؟😂

خندیدم

گفت:ازتون بعید نیست:|

+دقیقا این روزا وقتین که باید نهایت لذت رو از کنار خانوادم بودن ببرم چون چندوقت دیگه معلوم نیس هر چند وقت یبار بتونم ببینمشون!

اما قدر نمیدونم که:(((((