آخیییی:(

با اینکه این چندوقت اصن جلوی خانوادم ناراحتیمو به روم نیاوردم ولی خب قطعا مامانم میفهمید ی چیزیم هست و حوصله ی جمع رو ندارم

حالا از دیشب تا حالا سعی کرده بودم پر انرژی تر باشم یا وقت بیشتری باهاشون بگذرونم

دیشب که میگفت چیشده کیفت کوک شده؟گفتم مگه بد بودم؟

گفت:هرکی رو بتونی گول بزنی منو نمیتونی که!

امروز هم اومد پیشم کلی باهام حرف زد و کارهایی که میخواست براش انجام بدم رو گفت و بعد گفت:معلوم نیس تا کی اینقدر خوب میمونی،هر لحظه ممکنه اوقاتت تلخ بشه

خیلی شرمنده شدم...

به خاطر یکی که دلمو شکونده دارم کسی رو که همه ی زندگیشو عاشقانه به پام ریخته رو دائم نگران میکنم:)))