خنده بر لب میزنم تا کس نداند رازمن ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت...
من این روز ها حتی به آدمای افسرده هم حسودیم میشه
خودشونن...
لازم نیست حال بدشونو از کسی پنهون کنن
لازم نیست به قلبشون هی بگن خفه شووو الان وقت بی قراری نیس
لازم نیست هی تند تند بغضشونو قوت بدن که مبادا گریشون بگیره و...
اما من چی؟
بغض دارم بلند تررر میخندم که مبادا بفهمه کسی حال بدمو
قلبم درد میگیره از این حجم کلافگی و ناراحتی ولی میخندم تا کسی نفهمه و نگه تو این سن چرا باید قلبت درد بگیره؟
پر از حس بدم ولی وقتی با کسی حرف میزنم سعی میکنم کلی امید و حس خوب بهش منتقل کنم و به اون دختر غمگین و نا امید درونم بگم خفه شووو حق نداری بقیه رو به خاطر خودت ناراحت کنی...
گیجم...خیلی خیلیییی گیجم:)
تنها کسی که داره تحمل میکنه این حال و روزمو و منم اصلا جلوش مراعات نمیکنم که هیچ پیاز داغشم بیشتر میکنم بازم خداست که وقتی باهاش حرف میزنم حال بدم رو گریه میکنم و هی سرش غر میزنم کلافگیامو...
اگه نداشتمش دق کرده بودم تا الان قطعا
خیلی رفیقه:))