خوشحال یا ناراحت؟مسئله این است
دیدید قهرمانی دلبرمونو؟*_*
لعنتییی
شجاع و سیامک که اصن دیوونت میکردن
اتفاقا اون شب هم ما خونه ی عمم اینا بودیم
اونجام همه استقلالی بودن جز من و بابام:|(میبینید چقده مظلومیم؟)
شوهرعمم تا اون موقعی که پرسپولیس گل نزده بود و استقلال و سپاهان زارت زارت گل میزدن هی گیر داده بود که خب پرسپولیسم میبازه و قراره ی نفر به جمع استقلالیا اضافه شه
گفتم چییییییییییشده؟
گفت قراره استقلالی شی دیگه
گفتم خااا حتما:|
خدا نکنه من استقلالی شم
حالا انگار قراره جام رو بدن دستتون که هی تندتند گل میزنید:||||||||
خلاصه که پرسپولیس گل زد و اونام گیر داده بودن آفسایده
تهش بابام گفت به درک که آفسایده:|||||||
حالا همه واسه ما کارشناس شدن:/
نیمه اول که تموم شد همه خواستیم برگردیم خونمون
عموم اینقدر عجله داشت که برگرده و باخت پرسپولیسو ببینه()تا دختر عموم سوار ماشین نشده بود گااااااااز داد
اونم داشت پرت میشد:|
تهش هم برگشتیم و قهرمان شدیم و حال کردیم
وسطای حال کردنمون بود که زنگ زدن گفتن یکی از اقوام چاقو خورده-__-
اصن بهم ریختیم
بابام رفت بیمارستان
دید کثافت 5 تا چاقو زده بهشششششششش
این پسره هم خیلی پسر خوبیه اصن اهل دعوا و چاقوکشی نیس
مثل اینکه رفته بود جلو چاقو خوردن یکی دیگه رو بگیره
اون روانی اینم دنبال کرد و چاقو بهش زد:||||||
حالا مامانم اون لحظه گیر داده بود با کلی گریه که برو ببین زنده اسسسسسسسست؟
گفتم مامان جان جمع کن بساطتو:|
زنده است ینی چی؟
چند تا چاقو زدن به پاش و اونام سریع دیدن و رسوندنش بیمارستان
از کدوم سمت میتونه مرده باشه؟://////
+حالا زنده است خداروشکر:D