چه مرگمه؟
انگار یکی یهو منِ قبلی رو با تموم احساساتم کشت
نسبت به هرچیزی یا هرکسی بی حس ترینممممممممم
از هر حسی حالم بهم میخوره
حتی نسبت به حال الانمم هیچ حسی ندارم
اینارو نمیگم که بگم حالم بده
میگم که:هیچ حسی ندارم
همه چی برام بی معنی و پوچ شده
از زندگی گرفته تااااااااااا مرگ
دقیقا این حال گندم مصادف شده با این همهههههه مشغله ی کاری که نمیدونم باید به کدومش برسم
و خیلی سخته که هی خودمو کنترل کنم که به این حسم اجازه پیشروی ندم تا نرینه تو کارام
کاش یکی رو داشتم که اقلا میتونستم باهاش یکم درد و دل کنم
رفیق زیاد دارم
ولی هیچکی برام اونقدر رفیق نیس که از تموم احساساتم براش بگم و درک کنه
هنوز هیچکی اونقدر رفیق نشده که منِ خیلی ضعیف رو ببینه:))
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت 22:22 توسط لبخند
|