فکر میکنن خودمو عن میکنم...

 

ولی واقعا لزومی نمیبینم با پسرایی که شناخت زیادی ازشون ندارم جوری هر و کر راه بندازم که صدام تا دو طبقه بالاتر بره

من اوکیم...

ولی با کسایی که میشناسمشون

نمیفهمم که چرا نمیتونن درک کنن این حرفامو:||

گاهی وقتا اگه رفیقات رابطه اجتماعیشون خیلی خوب باشه ی معضل میشن واسه تو:/

اه اه

هنوزم یاد خنده های بلند رفیقم میوفتم حالم بد میشه

چه لزومی داره با هر پسری که از راه رسید بلند بلند بخندی و هی شوخی کنی اخه

هرچی فکر میکنم نمیتونم خودمو قانع کنم که از جمعشون جدا نشم:|||

بذار فکر کنن خیلی مغرور و عنم

اصن آره من مغرورم،خب که چی؟:|

من که نباید خودمو مجبور کنم که بر خلاف میلم عمل کنم

اه چندشا-_-

پ.ن:هنوز برنگشتم ایران ولی وقتی الان تنهایی رو به اون جمع عن ترجیح دادم وقت میمونه واسه بلاگفا^_^