دیروز با بابام به طرز وحشتناکی دعوام شد

و خب از صبح تا حالا مامانم رفته بالا منبر که زنگ بزن و عذرخواهی کن و از این حرفا-_-

هی هم میگفت که مرده و غرور داره و از همه مهمتر باباته تو باید عذرخواهی کنی

خلاصه که زنگ زدم و باهاش صحبت کردم و عذرخواهی و از حرفاا:d

بهش گفتم ببخشید میگه چی رو بهت ببخشم؟:/

گفتم بیا و اینجوری نکنیم://

 

+من یکی از عادت های مزخرفی که دارم اینه نمیتونم عذرخواهی کنم-_-

خیلیییی باید مقصر بودنم برام مشخص باشه تا راحت عذرخواهی کنم

خیلییی سختمه این موضوع

و خب مامانم امروز هی داشت صحبت میکرد که تو زندگی مشترک نباید اینجوری باشم و از این حرفا...

و طرز صحیح رفتار با شوهر گرامی رو داشت آموزش میداد بهم://(شوهر کجا بود)

و خب وقتی یکم فکر کردم به حرفاش به این نتیجه رسیدم که مشکل اصلی من و عنتربرقی هم سر همین قضیه بود

دوتا آدم مغرور خورده بودیم به پست هم و ریدیم بهم://

همینقدر مسخره است غرور://

ولی خب همینه که هست